متن کامل سخنرانی سردار قاسم سلیمانی
در یادواره شهدای واحد مخابرات و بیسیم چی
(کرمان: 1390)
پیاده سازی و تدوین:
دانشکده و پژوشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه جامع امام حسین(ع)

مقدمه
حقیقتاً پیرامون این یادواره با توجه به چهرههای شاخصی که در این یادواره وجود دارد، من زبانم به عنوان یکی از شاهدان این صحنه، اَلکن و ناتوان است از بیان توضیح و تشریح شخصیت شهیدان بزرگواری که هر کدام از آنها اسوه و اسطورهای برای لشکر ثارالله و خصوصاً برای استان کرمان بودند. شهدای بزرگواری که تصاویر ارزشمند آنها در این فضای مجلس است و اطراف مجلس را پوشانده است و شما صدای پر معنویتِ یکی از مخلصترین آنها را، شهید علی ماهانی و علی ابراهیمی را شنیدید.
اگر بخواهیم حق مطلب را پیرامون موضوع شهدای مخابرات ادا بکنیم با توجه به ویژگیای که این مساله دارد، وقت طولانی میبرد و حق هم است که برای هر یک از آنها یک یادوارۀ جداگانه و علیحدهای برگزار بشود به دلیل اینکه برخی از این شهدا ویژگیهایی دارند که جا دارد مردم نسبت به این ویژگیها و شخصیتها آنها آگاهی لازم را پیدا بکنند.
1) نقش واحد مخابرات در جنگ
یکی از چیزهایی که خیلی جای تحیر دارد و در دوران دفاع هم این نمود داشت، بارز بود و معمولاً خارج از عرف چنین سازمانی است اینکه در بین سازمانهایی که در جنگ قرار داشتند که سازمانهای مختلفی بودند و جنگ را پشتیبانی میکردند، اما مخابرات دارای ویژگیهای خاصی بود که این ویژگیها گرچه دیگر سازمانها و ارگانهای پشتیبانکننده بودند. هر کدام به نوبۀ خودشان قابل ستایش و تقدیر و تعظیم هستند اما سرجمع چنین مختصات جامع و کاملی در بین واحدهای پیشتیبانیکنندۀ جنگ به اندازۀ مخابرات یافت نمیشد.
شاید بیشترین حجم سرداران شهید ما به نسبت واحدها منهای فرماندهان گردانها و واحدهای رزمی در مخابرات باشد. هم شخصیتهای برجستهای که در کل لشکر ثارالله نقش داشتند و اداره لشکر و هم سرداران شهیدی که در مجموعه سرداران لشکر ثارالله قابل بررسی هستند. ویژگیهایی که در مخابرات ما وجود داشت، این ویژگیها هم استثنایی بود که من حالا این استثنای آن را هم عرض میکنم که منشا این استثناء چه بود که این به عنوان یک رایحۀ جاریهای تا حالا هم قابل حس است و آدم این بو را و این عطر را استشمام میکند.
2) ویژگی معنویت در واحد مخابرات
یکی از ویژگیهای بارز مخابرات در دوران جنگ که خیلی هم نمود داشت معنویت بالایی بود که از این واحد جنگ به دیگر واحدها تاثیرگذار بود، فوقالعاده بچههایی که در مخابرات بودند دارای روح معنوی و عبودیت بسیار بالایی بودند معمولیت در گردانهای خطشکن و رزمی، در واحدهایی که در لبۀ جلویی جنگ قرار داشتند به دلیل خطرها، این فراوانی وجود داشت، اما در مخابرات عجیب بود که بعد در طول دوران دفاع مقدس این تاثیر را در کل لشکر ثارالله پیوسته داشت البته در لشکرهای دیگر هم به نوعی همینطور بود.
لذا یکی از ویژگیهای بارز در مخابرات لشکر ثارالله معنویت بود نه تنها معنویت که خود آنها دارای یک روح معنوی بودند بلکه مانند چشمهای که از یک چاهی سرازیر میشود و سرزمینهای مختلفی را آباد میکند، تاثیر معنویت مخابرات در مجموعۀ لشکر و مجموعۀ رزمندگانی که در جنگ حضور پیدا میکردند، چنین تاثیری بود، سهم آن بسیار بالا و اساسی بود.
3) ویژگی تربیت و تزکیه در واحد مخابرات
ویژگی دوم آن که در اینجا هم من در بین واحدها که نگاه میکنم به نسبت کلاسهای قرآن، درسهای تفسیر، نافلههای شب عجیب بود، در واحدهای نظامی وقتی آدم نگاه میکند این واقعاً استثنایی است. البته من در لشکرهای دیگر اطلاعات دقیقی ندارم چون بررسی دقیقی نکردم، اما در لشکر ثارالله این فوقالعاده استثنایی بود که من دیدم ریشههای آن چه بود.
4) نقش ایجاد ارتباط توسط مخابرات در جنگ
مخابرات دو نقش داشت، یک نقش آن ایجاد ارتباط بود که من وقتی ایجاد ارتباط میگویم بعضی از برادران نظامی در اینجا هستند ممکن است در بحث کلاسیک یک استنباطی از ارتباط بشود.
در صحنه جنگ که صحنۀ سختی است آن هم یک جنگ نابرابری مانند جنگی که ما پشت سر گذاشتیم، ارتباط یک نقش اساسی و جدی داشت، وقتی یک تماس یک فرمانده با گردان یا ردۀ جلویی در دل شب قطع میشد، نفسها قطع میشد تا وقتی که این ارتباط برقرار میشد خیلی تلاشهای گوناگونی انجام میگرفت به دلیل اینکه تصورات مختلفی انجام میشد که چه شد؟
خصوصاً عملیاتهای سختی مانند والفجر8، کربلای 4، کربلای 5، عملیاتهای آبی، خیبر، بدر وقتی ارتباطی قطع میشد خیلی این موضوع مشکل بود. این وظیفه را مخابرات برعهده داشت که مخابرات ابتکارات بسیار ارزشمندی در این موضوع انجام میداد برای اینکه بتواند جنگ را پشتیانی کند.
5) نقش فرماندهی برادران بیسیمچی در جنگ
نقش دومی که یک نقش اضافی بود که استثنایی است، این هم از استثنائات بود که در جنگ اتفاق میافتاد بارها فرماندهان ما شهید میَشدند حالا یا فرمانده گردان یا فرمانده گروهان یا فرمانده لشکر شهید میشد، این برادر مخابراتی نقش فرماندهی را به عهده میگرفت.
بارها این اتفاق افتاد و وقتی احساس میَشد فرمانده گردان یا گروهان شهید شد، دیگر با برادری که بیسیم دستش بود تمام میشد، در ظاهر یک بیسیمِ سادهای بود اما او نقش رهبری و هدایت را به عهده میگرفت بارها هم در صحنههای مختلف جنگ ما با چنین حوادثی مواجه بودیم و این برادرها از نقش صرفاً یک مسئول ارتباط و ارتباطدهی خودشان را خارج میکردند و به یک فرمانده ادارهکننده و محوری تبدیل میشدند.
به همین دلیل هم بیشترین کادرسازی در صحنه جنگ و خصوصاً لشکر ثارالله از مخابرات انجام میگرفت. بخش مهمی از کادرهایی که در سطح لشکر انجام وظیفه میکردند و به مسئولیتهای مهمی هم در لشکر رسیدند، از مخابرات آمدند.
بخشی از تصاویری که دوستان نشان دادند اینها یک ابتدای مخابراتی دارند یعنی بیسیمچیِ سادۀ در داخل عملیات بودند، پس از مدتی به فرمانده تبدیل میشدند مانند شهید علی حاجبی که شهید علی ابراهیمی پیرامون او صحبت میکرد، او ابتدائاً در مخابرات بود بعد مسئول مخابرات لشکر ثارالله شد و بعد جانشین ستاد لشکر ثارالله شد و بعد تنها جانشین ستاد لشکر ثارالله بلکه وظیفۀ هماهنگی و آمادهسازی چندین عملیات را برعهده داشت.
6) نسبت بالای شهدا در مخابرات
ویژگی سومی که در مخابرات ما وجود داشت به نسبت واحدهای جنگ بیشترین شهید ما مربوط به مخابرات است. یعنی منهای واحدهای عملیاتی، فرماندهان گردان، گروهان و آن چیزی که در سطح گردان رزم وجود داشت در بین واحدهای پشتیبانیکنندۀ ما بیشترین حجم شهدا مربوط به شهدای مخابرات است.
دلیلش هم این است که نیروهای مخابرات و شهدای مخابرات و به غیر از کسانی که شهید نشدند و زنده ماندند، عموماً در نوک پیکان حمله و حرکت بودند و با همین بیسیمهای خودشان چه در روز و چه در شب، با همین آنتنهای بلندی که مجبور بودند بیفراشند برای اینکه بتوانند ارتباط را برقرار بکنند، لذا خودشان در خطر اولیه قرار میگرفتند.
7) جایگاه مهم شهدا در جامعه
شهدا شخصیتهایی هستند که امروز امکان جایگزینی آنها در جامعۀ ما به سختی است، اگر نگویم محال است. فکر کردم من چطور میتوانم بگویم که فرق این شخصیتها و شهدا چیست؟ و ما امروز علی حاجبی را حس کنیم، علی ابراهیمی را حس کنیم، علی روحانی را حس کنیم، شهید شریف را حس کنیم که در حال سجده شهید شد، دائمالذکر بود، لبهایش از شدت دائمذکر بودند دائم خشکیده بود! چطور میتوانیم در یک جملهای بیان بکنیم و فهم کنیم اینها چه بودند؟! یا شهید صدقی، شهید رضوانی، شهید عباس عربنژاد، شهید محمدعلی عربنژاد، محمدعلی ایرانمنش همۀ اینها اسطوره بودند، بیسیمچی محمدعلی ایرانمنش، تمام اینها حداقل یک فرمانده لشکر بودند، برای ادارۀ یک لشکر و یک جنگ کافی بودند.
برای اینکه بتوانم بیان بکنم که اینها چه جایگاهی داشتند به این جمله امیرالمومنین(ع) استناد میکنم در غیاب امیرالمومنین(ع) امام معصوم بود و قرنها بعد از امیرالمومنین البته در زمان انسان برجستهای که به تعبیر مقام معظم رهبری بعد از معصوم بینظیر بود، مثل امام خمینی(رض).
من در بخشی از این قضایا دیدم شهادت بعضی از برادران ما چطور بخشی از شخصیتهای ما را میشکاند و میشکستند، با چشم خودم دیدم وقتی خبر شهادت زینالدین را دیدند، مقام معظم رهبری آن زمان در جایگاه ریاستجمهوری بود، گریه کرد. خبر شهادت شهید باقری، شهادت شهید باکری و شهید همت همینطور. اینها تکیهگاههای عظیمی بودند.
امیرالمومنین امام معصوم است با اشارۀ امیرالمومنین دنیا میچرخد، یک شخصیتی مانند مالک را از دست داده است، امیرالمومنین دو فراز دارد، یک فراز در تعریف مالک است که مالک چه کسی بود؟ یک فراز در بحث تاثیر مالک بر امیرالمومنین است، آن بخشی که در بحث مالک بیان میکند که فراوان شنیدید «مالِك وَ مَا مَالِك، وَ اللَّهِ لَوْ كَانَ جَبَلًا لَكَانَ فِنْداً....»
اما آن چیزی که امیرالمومنین در بحث خودش مطرح میکند که این را به این دلیل عرض میکنم که حس کنیم تاثیر اینها برای جمهوری اسلامی، برای امام، برای مقام معظم رهبری و جامعۀ امروز ما چه بوده است. وقتی که صفات مالک را گفت بعد نسبت مالک را با خودش فرمود، فرمود «والله موتک لیهدّن عالما و لیفرحنّ عالما» به خدا قسم مرگ تو یک عالم را ویران کرد و یک عالم را خوشحال کرد، عالم امیرالمومنین را ویران کرد، عالم بنیامیه را خوشحال کرد و بعد فرمود «علی مثل مالک فلتبک البواکی»، برای مثل مالک باید گریهکنندگان بگریند، «لقد کان ذی مثل ما کنت برسولالله» او برای من مثل من برای رسولالله بود. بعد فرمود بعد رسولالله(ص)، «بعد مصابنا برسول اللّه(ص) فانّها من اعظم المصائب» امیرالمومنین شهادت حمزه، جعفر را شاهد بوده، شهادت بزرگانی را در احد و بدر و غزوات شاهد بوده.
این خیلی حرف بزرگی است، بعد از مصیبت ما در از دست دادن پیامبر، این اعظمترین مصیبتی بود که بر من اتفاق افتاد، بعد امیرالمومنین(ع) گریه کرد. این تاثیر اینها بود، این تاثیر نه با خاطرات، نه با بیان من، نه با ذکر شواهد مختلف دیگری قابل حس نیست مگر همان که خداوند وعده داده است، در صحنه قیامت آن حقیقت، آنچه که ما میگوییم بخش محدودی از ظواهر است، هیچ از آنها پنهان نیست، آن روزی که خداوند در صحنه قیامت این را به نمایش میگذارد و ما این حقیقت را میّبینیم. اینها شخصیتهای ارزشمندی بودند.
8) اهمیت توجه به خانواده شهدا
یک نکته را بگویم در مسالۀ شهید تنها این نیست که ما به شهید توجه کنیم و اِلتجاء کنیم. والله یکی از غصههای بزرگ من وقتی خبر شهادت پدر و مادرهای شهدا را میَشنوم. سال گذشته مرحوم دادوین بین ما بود خیلی شخصیتهای بزرگی بودند که سلولهای آنها در وجود اینها بود، چطور به کسی که این چراغ را میسازد توجه میکنیم، اما به شخصیتی که سلولهای پدر و مادر در وجود او است، به این پدر و مادر توجه نمیکنیم؟ در فرزندش هم همینطور، به همین دلیل پدر و مادر شهید، فرزند شهید قابل ستایش هستند و باید به آنها توجه کنیم، سلولها، گلبولها شهید و بعضاً وجود شهید در آنها متصور است.
وقتی حضرت علیاکبر را علما و مداحان ما تشریح میکنند میگویند اَشبهالناس برسولالله، میگویند امام حسین(ع)، اهلبیت وقتی دلشان برای پیامبر تنگ میشد به چهرۀ مبارک علیاکبر نگاه میکردند و تداعی پیامبر(ص) را میکرد. شما وقتی بعضی از این فرزندان شهدا را میبینید، سیمای آنها سیمای پدرشان است، فقط همین باشد، قابل احترام، بوییدن و بوسیدن است، به راحتی از کنار آن عبور نکنید، فقط به قبور توجه نکنید، به پدر و مادرشان و همۀ اینها باید توجه کنید.
9) ثمره خون شهدا
نکتۀ دیگری که امروز جای آن است خدمت شما عرض کنم تشریح این فضای بیرونی که امروز در اطراف ما به وقوع پیوسته است و این را هم به این دلیل عرض میکنم این اتفاقی که دارد اتفاق میافتد چیزی نیست جزء ثمرۀ خون همین شهیدان ما. همۀ اتفاقی که امروز افتاده و همه را متحیر کرده، یک زلزلۀ عظیم و به تعبیری یک سونامی بزرگ در منطقه اتفاق افتاده است، همۀ سونامی بزرگ، این زلزله عظیمی که هر کسی دارد با یک حیرتی از آن نام میّبرد.
همۀ کسانی که صاحب امکانات وسیع اطلاعاتی در دنیا بودند، آمریکا، اروپا، انگلیس در شناخت این پدیده، هضم این پدیده، در این اتفاق در پیشبینی آیندۀ این اتفاق متحیر شدند. خیلیها یا فهم این را ندارند که این را باور بکنند و به این جمعبندی برسند به دلیل اینکه اصل موضوع را نفهمیدند یا نه فهم کردند اما عمداً آن را انکار میکنند و آن این است، آن چیزی که انکار میکنند و از بیان آن ترس دارند که بگویند این در اثر صدور انقلاب و تاثیر انقلاب اسلامی ایران بوده است.
10) برخی تصورات غلط از دشمن درباره تحولات منطقه
بعضیها هم در کشور ما به غلط سعی میکنند آن را به دشمن نسبت بدهند و بگویند آمریکاییها دارند این حرکات را انجام میدهند و دارند طراحی میکنند، این غلط است، اصلاً بعضی اوقات تصورهای غلطی نسبت به قدرت دشمن داریم.
از دور تصوراتی وجود دارد ما نسبت به چیزهایی که میشنویم کلاسیک و امکانات همۀ آنها بحث میکنیم میگوییم، هواپیماها و موشکهای فلان، امکانات فلان، بودجه فلان تصور میکنیم اما وقتی در درون خودشان میرویم و از درون صحنه را نگاه میکنیم میبینیم بین آن چیزی که ما تصور میکردیم و آن چیزی که حقیقت دارد، فاصلۀ زیادی است.
11) پیشینه تاریخی سیطره کشورهای غربی در منطقه
این منطقه در طول دورۀ گذشته، از 1917 که فروپاشی امپراتوری عثمانی بوده اتفاق افتاده است، آن زمان سیطرۀ عثمانی به بیست و چند کشور تبدیل شد و بر اثر فروپاشی عثمانی پاره پاره شد و این اتفاق افتاد. از آن دوره تا انقلاب اسلامی ایران که از هنرهای بزرگ امام بود تنها اتفاقی که تا آن زمان و تا به امروز افتاد، سیطرۀ کشورهای غربی بر کشورهای اسلامی به طور کامل بوده، هم سیطرۀ امنیتی و هم سیطرۀ نظامی و هم سیطرۀ سیاسی و هم اقتصادی و هم فرهنگی، در همۀ سطوح بوده است.
اقدامی که امام(ره) انجام داد نه تنها اقدام امام این بود که آمد یک حکومت اسلامی تاسیس کرد امام آمد یک کشور را که وابستهترین کشور هم کشور ما بود. همین اشغالهایی که امروز آمریکا در کشورهای دیگر دارند به اندازۀ ایران نبود، در ایران 60 هزار مستشار نظامی آمریکایی بود، الان در دنیا این میزان نداریم، حتی آتاتورک که با مذهب مبارزه میکرد مانند آن چیزی که در ایران اتفاق افتاد اتفاق نیفتاد.
در زمان رضاشاه و بعد هم محمدرضا پهلوی، وابستهترین کشور را که در ابعاد فرهنگی، اقتصادی، نظامی، امنیتی، سیاسی به غرب وابسته بود و تحت سیطره غرب بود، امام از زیر یوقِ غربیها خارج کرد و بعد در درون این حکومتی که وابستهترین بود و تحت سیطرۀ کامل بود، جمهوری اسلامی تاسیس کرد و این عظمت امام بود و کسی جزء امام نمیتوانست این کار را بکند.
این همان نقطهای است که مقام معظم رهبری که شما اگر به فرمایشات ایشان نسبت به امام دقت کرده باشید در تمام عبارتهایی که ایشان از امام نام میبرد با تعظیم کامل است، از آن زمان که این اتفاق افتاد هر آن چیزی که تا به امروز میپردازیم به نام حقوقبشر و غیره، دلیل اصلیاش همین بوده است که این کشور را برگردانند، این فراری که از زیر یوق انجام گرفت، این را برگردانند، انقلاب ایستاد.
12) آثار ایستادگی در برابر متجاوزین
از دید ما این ایستادگی مورد بحث در کشور بوده است، ما بعضی از بچههای جبهه هم گاهی روشنفکرمآبانه این را بحث میکنیم که چرا ما اینقدر با آمریکا درگیر میشویم؟ برای چه درگیر میشویم؟ مگر میتوانیم در مقابل آمریکا مقابله بکنیم؟ برای چه مقابله میکنیم؟ از این حرف های روشنفکرمابانه فراوان در قشر حزباللهی وجود دارد. امروز دارد واضح میشود نتیجۀ این هزینۀ ایستادگی ما در مقابل این استکبار چه شده است؟ شما میتوانید تصور کنید اگر انقلاب اسلامی نبود حادثهای مانند جنگ 33 روزه اتفاق میافتاد؟
یعنی شیعۀ محرومی که در گوشه قرار داده شده بود و به عنوان شهروند درجه سه بود، بتواند به برکت این انقلاب ارتشی را که 20 سال قبل تمام مهمترین ارتشهای عربی را یکجا شکست داد آن هم در ظرف 6 روز، 33 روز مقابل کند و شکست بدهد؟ این شکست کجا اتفاق افتاد؟ در کنار مرز مصر اتفاق افتاد، در کنار مرز اردن در حوزۀ عربی به نام عرب اتفاق افتاد.
بعضاً به تاسی از این ایستادگی، جسارت و شجاعتی که داد فلسطینیها در جنگ 22 روزه برای اولین بار معجزۀ دیگری ایجاد کردند و اسرائیل را در درون سرزمینهای اشغالی شکست دادند، به نام سنی، این تاثیر بر جوانان و مردم مصر نداشت؟ اگر تاثیر داشت این تاثیر کجا بود؟ این تاثیر انقلاب اسلامی نیست؟ این تاثیر ایستادگی آنها نبود که شهید شدند تا این اتفاق بیفتد؟ این تاثیر هزینههای 30 سالۀ ما نیست؟ و نمیصرفد ما 30 سال بایستیم جهان اسلام را نجات بدهیم؟