موضوعات مرتبط: محصولات دانشی مدیریت اسلامی و جهادی
درآمدي بر شناخت:
نظام مديريت و رهبري راهبردي زندگي انسان كامل
تأليف: دکتر محمد ازگلي، عضو هيئت علمي دانشگاه جامع امام حسين(ع)
"دانلود متن کامل طرح پژوهشی"
فهرست مطالب

پيشگفتار:....................................................................................................................................... 4
سوره والعصر:.................................................................................................................................. 6
مقدمه:........................................................................................................................................... 7
بخش نخست: كليات شناخت عصر
تاريخچه عصر:............................................................................................................................ 10
اهميت سوره عصر:...................................................................................................................... 10
مفهوم عصر:.............................................................................................................................. 11
سوگند به عصر:......................................................................................................................... 15
انسان از بهعلاوه بينهايت (عصر) تا منهاي بينهايت (خسر):................................................................. 18
خسر، خسران:.......................................................................................................................... 23
زمينههاي زيان و آسيبپذيري انسان:............................................................................................. 27
بخش دوم مؤلفههاي عصري شدن (فرصتها و قوتها)
ايمان:........................................................................................................................................... 32
عمل صالح:..................................................................................................................................... 40
تواصي:......................................................................................................................................... 45
تواصي به حق:............................................................................................................................... 49
صبر:............................................................................................................................................ 52
سطوح صبر.................................................................................................................................... 53
صبر عصري:................................................................................................................................... 55
بخش سوم مؤلفههاي خسري شدن (ضعفها و تهديدها):
كفر:........................................................................................................................................... 61
عمل فاسد:.................................................................................................................................. 68
باطل و تواصي به آن:.................................................................................................................... 70
ناشكيبي و بيصبري:.................................................................................................................... 75
بخش چهارم: پرسشنامهها :.................................................................................................. 84
بخش پنجم: تمرين :............................................................................................................ 109
راهي به سوي آينده:.......................................................................................................... 118
پينوشتها:......................................................................................................................... 122
منابع:................................................................................................................................ 125
پيشگفتار:
سلام بر عصر، آن يگانه دوران كه عصريون در همه اعصار سخت در انتظار گامهاي عصرآفرين او هستند. و سلام بر پيروان و رهبران عصر قرآني.
همسفر عزيز به سوي عصر!
نوشتهاي كه در پيش روي مبارك شماست، بيانگر دغدغههاي دانشجوي كوچكي در رشته مديريت است. اين نوشتار با اين آرزو پس از حدود سه سال فراز و نشيب تقديم حضور ميشود تا با نگاهي نقادانه آن را بررسي كنيد و با آن همراه شويد در پاسخ به اين پرسش كه آيا ميتوان گامي به سوي برداشتهاي مديريتي از قرآن كريم برداشت؟ در اين صورت آيا فرايندي كه براي رسيدن به آن سوي طي شده است، جوينده را به مقصود ميرساند؟ گامهاي بعدي كدام است و در اين ميان از طي چه گامهايي غفلت شده است؟ چه منابعي هنوز ديده نشده است؟ و با چه رويكردهاي ديگري مي توان به آن مقصود يعني كشف دانشها و بينشهاي مديريتي از قرآن كريم نائل شد؟ آيا اين برداشتها زمينهساز برداشتهاي مديريتي هستند؟ و آيا برداشتهاي درستي ميباشند؟ و تباين و تناقضي با آراء و انديشههاي ناب قرآني ندارند؟
اميد است اين دفتر، فتح بابي و نقطه شروعي براي اين دانشآموز حقير مكتب قرآن كريم و اهل بيت عليهمالسلام باشد تا با دعاي مصلحان امت در قرآن كريم به عنوان سند جامع نظام مديريت اسلامي در همه عصرها، بازانديشي شود و سراسر آن از منظر پاسخ به نيازهاي مديريتي نظام اسلامي و مديران مسلمان و بلكه همه انسانها، غور شود و از اقيانوس بيكران هستي بخش آن بارها و بارها، صدفهاي گرانبها يكي پس از ديگري به صيد آيد.
ضمناً مراتب سپاس خود را از همه دوستان در دانشكده علوم انساني، بخصوص جناب آقاي دكتر عباسعلي نقره كه بنده را راهنماييهاي ارزشمندي فرمودند و جناب آقاي عباس جعفري عارف كه زحمت امور فني و آمادهسازي اين اثر را بر عهده داشتند، صميمانه سپاسگزارم
حقير، محمد ازگلي
تهران 8/4/1384
مقدمه
در اين اثر، كوشش ميشود تا گامي چند بهسوي نظام مديريت و رهبري راهبردي زندگي انسان كامل طي شود. اين گامها طي يك فرايند چهار مرحلهاي دنبال ميشود. نخستين آنها، به كليات شناخت عصر ميپردازد كه شامل تاريخچه، اهميت تبيين مفاهيم مطرح در آيه نخست و دوم سوره والعصر است. بخش دوم، بررسي مؤلفههاي عصري شدن يعني فرصتها و قوتهاي انسان عهدهدار است. اين مؤلفهها به ترتيب ايمان، عمل صالح، تواصي، تواصي به حق، صبر و سطوح آن را دربر ميگيرد. بخش سوم با يك رويكرد به اصل شناخت امور از طريق اضداد آنها، به دنبال شناخت كفر، عمل فاسد، باطل و بيصبري پرداخته است.
همه اينها، منابع و مواد لازم- و نه كافي- براي تبيين نظام راهبردي زندگي انسان كامل است. بديهي است رسيدن به اين نظام مستلزم داشتن يك الگوي علمي مناسب ميباشد. بنابراين، با استقراض الگوي تدوين چنين نظامي در عرصه مديريت راهبردي سازمانها، و تبيين عناصر آن، در قالب مورد نظر به عنوان پرسشها و جدولهاي راهنماي تدوين اسناد راهبردي ارزشها، چشمانداز، رسالت، اهداف و راهبردها؛ ابزار و زمينههاي لازم براي دانشپژوهان رشته مديريت كه علاقمند به انتقال يافتههاي قرآنپژوهي بهعرصه دانش مديريت و بكارگيري آنها در عرصه زندگي فردي و اجتماعي خود هستند ارائه ميشود.
در حقيقت، اين اثر، كتاب كار دانشجويان رشته مديريت در عرصه قرآنپژوهي، مديريت در قرآن و در اسلام ميتواند باشد.
كليد واژهها:
انسان، عصر، ايمان، عمل صالح، تواصي به حق، تواصي به صبر، خسر، چشم انداز، راهبرد.
بخش نخست: كليات شناخت عصر
تاريخچه عصر:
اين سوره را “عصر” نامند چون خداوند در اولين آيه آن به “والعصر” سوگند ياد كرده است. (والعصر، سوگند به عصر/ روزگار( به همين دليل نام ديگر آن “والعصر” است. در تعداد آيات آن هيچ اختلافي نيست و داراي 3 آيه، 14 كلمه و 73 حرف است. به ترتيب مصحف، صدوسومين و به ترتيب نزول سيزدهمين سوره قرآن و مكّي است. از نظر حجم از سورههاي “مفصلات” در گروه قصار و سورههاي بسيار كوچك قرآن است و در رديف سورههاي جزء عم در حزب چهارم جزء سي قرار دارد. آخرين سوره از سورههاي بيست و سهگانه سوگنددار است و با سوگند آغاز ميشود.
اهميت سوره عصر:
اين سوره تمامي معارف قرآني و مقاصد مختلف آن را در كوتاهترين بيان خلاصه كرده است . اگر در قرآن جز همين سوره نبود، براي اصلاح جامعه بشر كفايت ميكرد . اين سوره بود كه اصحاب صفّه را از خواري و ناداري به همه چيز و همهجا رساند. در صدر اسلام افراد موقع جداشدن از يكديگر دستهاي خود را روي دست يكديگر نهاده، يك نفر اين سوره را ميخواند و ديگران گوش ميدادند و از هم جدا ميشدند . آنان محتواي بزرگ اين سوره كوچك را به هم يادآور ميشدند.
امام صادق عليهالسلام فرمود:
“من قراء والعصر” في نوافله، بعثهالله يومالقيامه مشرقاً و جهه، ضاحكاً سنّه، قريره عيشه حتّي يدخلالجنه
هر كس سوره والعصر را در نمازهاي مستحبي خويش بخواند، روز قيامت خداوند او را بر ميانگيزاند در حالي كه صورت وي نوراني، چهرهاش خندان، چشمش روشن به نعمتهاي الهي است تا آنكه داخل بهشت شود.
البته اين بركات براي كسي است كه اصول چهارگانه مطرح در اين سوره را در زندگي پياده كند .
مفهوم عصر:
عصر در لغت به معني فشردن جامه يا انگور تا آب و رطوبتش خارج شود، دواندن اسب تا عرق نمايد . روزگار و آخر روز، واپسين روز تا غروب، پايان روز، روز، شب، صبح، روزگار، دهر، دوران تاريخ بشر ، عصر طلوع اسلام و ظهور رسول اكرم صلواتالله عليه و آله ، نماز عصر، شب و روز، عصر ظهور مهدي عليهالسلام، عصر غلبه حق بر باطل ، زمان، عصر ، امتداد بقاء زمان و آنچه در آن است و آنچه كه در آن اتفاق ميافتد و آنچه كه با آن به واسطه مبدع و علت زمان يعني دهر و روزگار حادث ميشود . از ليت و ابديت، اعصار دنيايي و آخرتي ، زمان عارفان، آنگاه كه جمال حق را زيارت ميكنند و از لقاء حق فرحناك ميشوند . عصاره عالم هستي، انسان كامل وجود امام عصر عجالله تعالي فرجهالشريف ، فشار، عصر عُمر، عصر تاريخ ملتها ، است.
ملاحظه ميفرماييد كه بسياري از اين معاني بسيار به هم نزديك هستند و برخي نيز مصداقهايي براي مفهوم عصر ميباشند. كه مفسران با ابتناء به هريك، برداشتهاي گوناگوني از اين سوره ارائه كردهاند و براي انتخاب خود استدلالهاي مختلفي آوردهاند. بهطور مثال. علامه طباطبايي (ره) معتقد است كه: “از نظر مضمون دو آيه بعد، مناسبتر عصر ظهور رسول خدا صليالله عليه و آله وسلم (عصر) ميباشد كه عصر طلوع اسلام بر افق مجتمع بشري و ظهور غلبه حق بر باطل است” صاحب قاموس قرآن ميگويد: “به نظر نگارنده، مراد از عصر، دهر و روزگار است. در اين صورت قسم با مقسم به كه خسران باشد كاملاً متناسباند زيرا تفكر در روزگار و تغيير و گذشت آن روشن ميكند كه انسان در كمشدن است.” مؤلف پرتويي از قرآن (ره) معتقد است كه:
“چون سوگندهاي قرآن مانند سوگندهاي مردمان نيست كه دلالت بر تعظيم نمايد. بلكه شواهد و راهنماهائي است براي اثبات و فهم مقاصد، و در اين سوگند “والعصر” قرينه و اضافهاي عصر نبوت و… نيست. بايد العصر منصرف به همان معناي لغوي و عرفي باشد كه همان پايان روز است.”
حضرت امام خميني (ره) ميفرمايد:
“عصر انسان كامل است امام زمان سلامالله عليه است، يعني عصاره همه موجودات، قسم به عصاره همه موجودات، يعني قسم به انسان كامل.”
بنا به برداشت برخي از محققان سوره عصر، بيانگر نقش فشار در تحول و تكامل تاريخ ميباشد.
چه بسا مفاهيم ديگري هم از سوي ساير مفسران بزرگوار مطرح شده باشد كه تا كنون توفيق رجوع به آنها حاصل نشده است. در جدول شماره يك، تلاش شده است تا اين مفاهيم با هم مقايسه شوند.
سوگند به عصر
“خداوند در سراسر قرآن به چهل چيز سوگند ياد فرمودهاست كه بيست تا از آنها در علويات و بيست تا در سفليات است. مقايسه اين سوگندها، با سوگندهاي اعراب، اهميت و عظمت آنها را نشان ميدهد كه پروردگار مهربان با اين سوگندها مردم را متوجه اهميت و منافع آنها نمود. و چون خدا آنها را مهم معرفي كرده، مردم درصدد شناخت آنها بر ميآيند و بدينترتيب علوم مختلف شكل گرفت، بنابراين سوگندهاي قرآن مفتاح جميع دانشهاي آسماني و زميني است.”
از طرف ديگر با تفكر در سوگندهاي قرآن ميتوان پي بردكه:
“سوگند به اموري كه در بدو امر براي مردم، عادي به نظر ميآيد. براي جلب نظر و فكر بشر به كسب علم نسبت به حقايق و آثار و خواص آنهاست. و هيچ علمي از علوم نيست كه يكي از اين امور و اشياء موضوع آن علم واقع نشده باشد، حتي علوم جنگ و دانشها و تعليمات نظامي، اين سوگندها را به شكلهاي گوناگون ميتوان تقسيمبندي كرد”. بنابراين، به نظر ميرسد خداوند با سوگند به عصر خواسته است به مردم عصر پيامبر اكرم صليالله علي و آله و همه انسانهاي ديگر بفهماند كه:
1. “بعدازظهر وقتي عظيم و قابل تعظيم است، نه شوم، و صالح براي هر كار خير و عمل صالح ميباشد و اين خود انسان است كه موجب بدبختي و ضرر و زيان ديني و دنيايي و جسمي و روحي براي خود و ديگر همنوعانش ميشود.
2. “عصر و زمان براي مردم نيكوكار ظرف خيرات و حسنات است و اين خود مردم هستند كه به كار نيك اقدام نميكنند و از اجتناب از شر و فساد اهتمام نميورزند.”
3. سوگند به اين زمان كه آدمي در خسران است.
4. سوگند خداوند تعالي به آخر روز است كه انسانهايي (چون ابوجهل) در خسارت و زيانكاري است.
5. عصر هرروز، هنگام رسيدگي به سود و زيان ميباشد و هركس محصول كار روزانه خود و سرمايه فكري و بدني و مالي را كه مصرف كرده، رسيدگي مينمايد تا معلوم شود چه بدست آورده و چه از دست داده، مزدش چه است و تجارتش چه اندازه سود داده و ساختمانش چه اندازه درست پيشرفت داشته است.
6. عصر ظهور رسول خدا صليالله عليه و آله و سلم، عصر طلوع اسلام بر افق مجتمع بشري و ظهور غلبه حق بر باطل است.
7. عصر، زمان ظهور مهدي عليهالسلام است كه در آن حق بر باطل بهطور كامل غلبه ميكند.
8. زمانها، نشانههاي ويژهاي دارند كه با آن شناخته ميشوند. بهطور مثال گفته ميشود: عصر امام خميني (ره)، عصر اتم، عصر فضا و يا عصر اطلاعات و عصر ايمان، عصر انتظار، و عصر غيبت و عصر ظهور، يا عصر حاضر، ويژگيها و نشانههاي هر عصر فراوان هستند و ميتوان آنها را در انديشههاي بزرگان آن عصر يافت. بهطور مثال نشانههاي عصر حاضر در ديدگاه امام خميني (ره) و حضرت آيتالله خامنهاي را ميتوان در برخي آثار پي گرفت.
انسان از بهعلاوه بينهايت (عصر) تا منهاي بينهايت (خسر):
محققان و مفسران، پيرامون شناخت انسان، ديدگاههايي دارند. برخي از اين ديدگاهها را مرور ميكنيم.
1. انسان يكي از محوريترين موضوعات مطرح در قرآن كريم ميباشد. “كتاب خدا بيان ميكند كه انسان موجودي هميشه زنده است. زندگياش با مردن خاتمه نمييابد و مردن او در حقيقت انتقال از خانهاي به خانهاي ديگر است.
2. قسمتي از اين زندگي هميشگي انسان كه همان حيات دنيا باشد، حياتي است امتحاني و سرنوشتساز كه در آن حيات، سرنوشت قسمت ديگر يعني حيات آخرت مشخص ميگردد (رعد، 26، انبياء 35)
3. مقدمه بودن اين زندگي براي آن زندگي به وسيله مظاهر اين زندگي و آثار آن يعني اعتقادات و اعمال است.
4. سرمايه آدمي، زندگي اوست. با زندگي است كه ميتواند وسيله عيش خود در زندگي آخرت را كسب كند.”
5. اين انسان (در خسران) همين انسان يك سر و دو گوشي است كه ما آن را انسانش ميناميم. خطاب با ما است سر دو راهي واقع شدهايم.
6. اين آيه حكمي است كه پروردگار براي جميع افراد انسان مكلف با تأكيد شديد صادر فرموده كه محققاً عموم بشر غرق در خسران و زيان و ضرر نابود كننده هستند.
24 وصف اين انسان (در خسران) عبارت است از: ظلوم، كفار(ابراهيم، 34).
عجول (اسراء11)، كسي كه كارنامه خير و شرش به گردنش بسته شدهاست (اسراء 13)مأيوس و نااميد (اسراء 83)، قتور و بخيل (اسراء100)، جدلپيشه(كهف 54)، شتابكار (انبياء 37)، كفور(حج،66)، ستيزهجوي آشكار (يس 77)، مأيوس و نااميد (فصل، 49)، بسيار دعا كننده (فصل، 51)، هلوع و ناشكيبا(معارج، 19)، جزوع و نگران (معارج، 20)، منوع و بخيل (معارج 21)، سوءاستفاده كننده از مهلت قيامت (قيامت،5)، شاهد بر عملكرد خويش (قيامت، 14) غير قابل ذكر (انسان،1)، بسيار ناسپاس (عبس17)، آفريده شده در سختي (بلد،4)، سركش (علق،6)، ناسپاس و كنود (عاديات، 6)، بسيار مال دوست (عاديات، 8) و زيانكار (عصر2).
يكي ديگر از محققان، نقطه ضعفهاي انسان را در چهارده عنوان ذكر كرده است. اين ضعفهاي انسان را ميتوان به ابعاد جسماني، عقلاني، فكري، اخلاقي، اقتصادي، طبيعي، گفتاري و روحي دستهبندي كرد.
انساني كه داراي چنين مشخصههايي باشند، مسلماً در زيان است. “زيرا انسان در حكم صيادي است كه در اين دنيا در پي صيد آمده است. شهوت، اسب او؛ غضب، سگ او؛ عدل، ميانهروي و دستورات اخلاقي و مذهبي، تازيانه اوست. صفات و غرايز طبيعي انسان، وي را به سوي خسران ميكشاند مگر آنكه به شرايط بعد از اين آيه رفتار نمايد. يعني بر طبق دستورات انبياء عليهمالسلام رفتار كند. “ آن چيزي كه انبياء ميخواستند اين بود كه همه امور را الهي كنند. تمام ابعاد عالم را و تمام ابعاد انسان را كه خلاصه عالم است. عصاره عالم است… يك انسان كه الهي ميشود كه وقتي كه هر كاري ميكند روي جنبه الهيّت بكند. انبياء اينطور بودند. آن چيزي كه مطرح است پيش انبياء انسان است. همه چيز به صورت انسان بايد درآيد. ميخواهند انسان درست كنند. انسان كه درست شد، همهچيز درست ميشود. با اين هدف بايد ديد كه انسان چگونه درست ميشود. البته جا دارد كه قبل از آن ببينيم انسان چگونه نادرست ميشود و غرق در خسران و زيان ميگردد. شناخت ضعفها، نخستين گام در اين راستا است. جدول شماره 2، مقايسه و بررسي ضعفهاي انسان از ديدگاه قرآن كريم است.
انسان تا مشمول تربيت انبياء نشده و غريزه دينياش تحريك و تقويت نگشته و نور فطرتش فروزان و درخشان نگردد، از همه جانوران بدكارتر و گمراهتر و فاسدتر است. و همه اوصاف ناپسند و نكوهيدهاي كه در قرآن به انسان نسبت داده شده، همگي مربوط به چنين بشري است و از جمله خسران در آيه انالانسان لفي خسر، به تعبير يكي از محققان ديگر، اين آيه “فصلالخطاب است. آخرين مورد شناسايي انسان در قرآن است. اگر زندگاني و بهره بشر از جهان خور و خواب و شهوت و خشم و بيماري و مردن است، واقعاً انسان در زيان دائمي فراگير است اما محصول زندگي اينها نيست. اين زيان دائمي و فراگير چيست؟ شناخت اين زيان و ابعاد آن بسيار راهگشا است.
برخي از صاحبنظران، با يك نگاه نظاممند به انسان، وي را در دو بعد دستهبندي كردهاند: انسان طبيعتگرا، و انسان فطرتگرا . اگر اين دو بعد را در قالب محور مختصات ترسيم كنيم الگوي زير بدست ميآيد:
نمودار شماره 1- تفكيك انسانهاي طبيعتگرا و فطرتگرا، حائري شيرازي، 137
در اين ديدگاه استاد حائريشيرازي معتقد است كه مفروضات هر يك از اين ابعاد چهارگانه نگاه به انسان با هم متفاوت است و در هر كدام دو مؤلفه اساسي صبر و مصيبت شاخصهاي تعيين كننده آن هستند. بر اين اساس:
1- در طبيعتگرايي كند، مصيبت وارد بر فرد كم و صبر وي نيز كم است و مصداق اين انسان در قرآن كريم، بلعم باعور است.
2- در طبيعتگرايي شديد، مصيبت وارد بر فرد زياد است اما صبر وي در برابر آن كم است و مصداق چنين انساني، فرعون ميباشد.
3- در طبيعتگرايي كند، مصيبت كم وارد ميشود، اما صبر انسان زياد است. كه ساحران روياروي موسي عليهالسلام، مصداق چنين انسانهايي هستند.
4- در فطرتگرايي شديد، مصيبت بسيار زياد و سنگين است و در مقابل صبر انسانهاي داراي اين گرايش، هم زياد ميباشد كه مصداق آن انبياء و اولياء عليهمالسلام و مصداق بارز آن امام حسين و يارانش عليهمالسلام ميباشند. اين چهار رويكرد را ميتوان در قالب دو بردار مختصات و
عمودي و افقي چهار وجهي ترسيم كرد.
نمودار شماره 2- انواع برخورد انسانهاي طبيعتگرا و فطرتگرا (خسرانطلب و عصرطلب) با مصيبتها و شدايد زندگي، حائري شيرازي، 1372، ازگلي 1383.
بنابر اين انسانهايي كه در طبيعتگرايي باقيميمانند و به سوي فطرتگرايي رشد نميكنند و يا آنكه پس از حضور در منطقه فطرتگرايي، باز به منطقه اسفلالسافلين باز ميگردند، انسانهايي هستند كه نتوانستهاند ضعفها و آسيبپذيريهاي خود را برطرف كنند، در نتيجه در منطقه خاسران و آنانكه غرق در خسران ميشوند، قرار ميگيرند. اكنون باز، تعمقي بيشتر در منطقه خسر بنماييم و محيط خسر را بهتر بشناسيم.
خسر، خسران:
خسر، به معني زيان كاري و زيان كار شدن است و در قرآن با مشتقات مختلف از ريشه خسر به آن اشاره شدهاست. برخي آن را كم شدن و كم كردن، غبن، فريفتگي گفتهاند و خسران را نقصان رأسالمال و سرمايه و از بين رفتن آن گفتهاند (عصر1، طلاق،9،اسراء82). بايد دانست كه خسر، خسران و خسار يك معني بيشتر ندارد و آن نقصان و كم شدن است (رحمن 9، مطففين 3) و اين كه ضلالت و هلاكت را از معاني آن شمردهاند چون يك نوع نقصان و زيان است (حج 11، زمر 15، شوري 45) و به نظر ميرسد منظور از خسروا و خسران، از بين بردن تمام رأسالمال و زيان كلي است. يعني نه از نفوسشان سرمايهاي مانده و نه اهلي براي آنها در بهشت به وجود آمدهاست. در قرآن افراد بسياري از مردم زيان كار معرفي شدهاند، عدهاي زيان كار در دنيا و آخرت و عدهاي زيان كارترين افراد (نساء 119، انعام 31، حج 11، انعام 140 و كهف 103-105).
(به نظر ميرسد مراد از خسر در سوره والعصر، كم شدن معمولي و از بين رفتن عمر است و اين يك حساب طبيعي است. هر كس با دنيا آمدن عمر و زندگانياش شروع ميشود و با مردن پايان مييابد. گذشت زمان به تدريج از عمر آدمي ميكاهد بنابراين همه در نقصان و كمشدن هستند.)
از اين زيانبارتر آن كه اگر انسان هدفهاي متناسب با قوا و مواهب خود را تشخيص ندهد و به آن ايمان نياورد و زندگي خود را مطابق آن چشماندازها تنظيم ننمايد، خود به خود زيانكار است چه رسد به اين كه منحرف و گمراه شود و قرآن اين همه را با ظرافت ادبي خاص خود در يك عبارت كوتاه انالانسان لفي خسر آورده است. در اين عبارت:
1. انسان با الف و لام استغراق يا جنس آمدهاست. يعني همه انسانها و انسان بهطور طبيعي چنين است.
2. تأكيد به اِنَّ و نيز لام و ظرف استيعاب في و نكره آمدن خسر همه دلالت بر اين دارد كه انسان به طبيعت خود يكسر و سراپا غرق در زيان و زيانكاري بس عظيم و جبران نشدني است.
زيرا يگانه سرمايه حقيقي خود يعني عمرش را از دست ميدهد. و “يا آنكه در نوعي خاص از خسران، غير از خسران مالي و آبرويي او از دست داده سرمايههاي بيروني و دروني بلكه در خسران ذات است كه در (سوره زمر، 15) ميفرمايد:
الذين خسروا انفسهم و اهليهم يومالقيامه الا ذلك هوالخسران المبين.
كساني كه در ذات خود و اهلبيتشان در قيامت خاسر شوند آگاه باش كه اين خسراني آشكار است. (زمر، 15). بنابراين دو طايفه خاسر (واقعي) هستند. يكي آنهايي كه از جميع جهات خاسرند نظير كفار و معاند حق و مخلد در عذاب. دوم آنهايي كه در بعضي جهات خاسرند مانند مؤمنيني كه مرتكب فسق ميشوند و مخلد در آتش نيستند و چند صباحي عذاب ميبينند. بعد عذابشان پايان ميپذيرد و مشمول شفاعت و نظير آن ميشوند.
زندگي بشر دستخوش ضرر و زيان قهري است. و از اين گريزي نيست زيرا اين زيان طبيعي است. به تعبير مقام رهبري حضرت آيتالله خامنهاي:
ما در مقابل آنچه ميگيريم، چيزي ميدهيم “شما در طول عمرتان هيچ چيز را يكجانبه نميگيريد چيزي ميگيريد، چيزي ميدهيد. آنچه ميگيريم، همين چيزهايي است كه در طول زندگي گير مان ميآيد. از علم، از معنويت، از پول، از مقام، از جلوهگري در چشم مردم، از محبوبيت و غير اينها. آنچه ميدهيم از همه مهمتر است و آن عمر و زندگي ماست. انالانسان لفي خسر. ما در مقابل همهي دستآوردهاي خود چيزي را داريم بهطور مستمر و بيوقفه تحويل ميدهيم و آن مدت و مهلت و فرصت ما در اين دنياست. اين دارد تمام ميشود مثل يخي كه انسان در دستش بگيرد و آب شود.
ما براي آنكه خسران را بشناسيم مناسب است كه سود را نيز بشناسيم چون: براساس اصل منطقي، تعرفالاشياء باضدادها. هر چيز به ضد آن شناخته ميشود. بنابراين شناخت سود و سودشناسي در مقابل زيانشناسي، ميتواند بهطور متقابل به اين زمينه كمك كند. در عين حال بايد دانست كه سررشته سود و زيان به دست خداست و اين دو داراي مرز ظريفي هستند كه تنها در پرتو رهنمودهاي انبياء و اولياء عليهمالسلام قابل دستيابي ميباشد. يكي ديگر از صاحبنظران در تبيين اين كه چرا انسانها در زيان هستند باتوجه به اين اصل كه گذشت زمان به تدريج از عمر آدمي ميكاهد و بنابراين همه در نقصان و كمشدن هستند و اين قاعدهاي عمومي است در حالي كه قرآن عدهاي را استثناء كردهاست كه همان اهل ايمان و نيكوكاران هستند در پاسخ مينويسد:
“قرآن مجيد دنيا و آخرت را يكجا حساب ميكند و آن دو را از هم جدا نميداند. مانند اين كه دو دانه گندم يكي بريان شده و فاقد حيات و ديگري عادي را در زمين بكاريم، هر دو ميپوسند. از اولي چيزي باقي نميماند اما دومي در حال پوسيدن و تلخ شدن جوانه ميزند، ريشه ميدواند، سر از خاك بيرون ميكند و به چيز ديگر كه عالي و قوي و پربركت است تبديل ميگردد. حساب مؤمن و كافر معين است. كافر فقط تباه و تمام ميشود. به تدريج زندگاني و مهلت خود را از دست ميدهد ولي مؤمن در حال كمشدن، به شيئي ديگر كه عالي و قابل بقاست، تبديل ميگردد. البته با توأم بودن حساب دنيا و آخرت”.
بديهي است انسان در بستر محيط است كه ميتواند سود يا زيان كند.
زمينههاي زيان و آسيبپذيري انسان:
شناخت زمينههاي زيان و آسيبپذيري وي كمك مؤثري در پيشگيري و درمان زيانهاي وارد شدني به انسان است. بنا به برداشت يكي از محققان از قرآن كريم، اين زمينهها را ميتوان شامل “فسق، كوتاهي در پاسداري بعثت و سستي در تعهد و پيمان، ستم، سركشي، برادركشي، غرور، جهل و گمراهي، تعصب و حق گريزي، سازشكاري و جهادگريزي، غفلت از فرصتها و فرصتطلبي، تنگنظري، بينش مادي، ناباوري ديدار حق، پوچي و حبط، خودمحوري، وابستگي، رفاهزدگي، انحراف و كژانديشي، سلطهپذيري، تكذيب پيامبران.” دانست. اين زمينهها به استناد آيات كريمه قرآن در جدول شماره 3 مشاهده ميشود.
جدول شماره 3- زمينههاي زيان و آسيبپذيري انسان از ديدگاه قرآن كريم،
معاديخواه، 1380، ص462
رديف زمينههاي آسيبپذيري مستندات قرآني در هر زمينه
1 فسق (بقره26-27، 63-66، 121) (مائده 5)
2 كوتاهي در پاسداري و سستي در تعهد و پيمان
3 ستم، سركشي و برادر كشي (يونس 23) (طه 111)
4 غرور، جهل و گمراهي مائده 30؛ اعراف 99، 178؛ فصلت 22-23؛
5 تعصب و حقگريزي آل عمران 85؛ يونس 95؛ هود 19-22؛ طلاق 8-9
6 سازشكاري و جهادگريزي آل عمران 138-140؛ مائده 21، 52-53
7 غفلت از فرصتها و فرصتطلبي اعراف 53؛ فتح 16
8 تنگنظري و بينش مادي انعام 31؛ توبه 61؛ يونس 45؛ نحل 107-109؛ كهف 42، 103-104؛ حج 11؛ نمل 4-5؛ نوح 21
9 ناباوري ديدار حق
10 پوچي و حبط اعراف 9؛ مؤمنون 103؛ زمر 65
11 خودمحوري مطففين 1-3
12 وابستگي منافقون 9 وابستگي
13 رفاهزدگي فرقان 18
14 انحراف و كژانديشي اعراف 90؛ توبه 98؛ عنكبوت 52؛ فاطر 39؛ فصلت 25؛ احقاف 18
15 سلطهپذيري نساء 119؛ مجادله 19
16 تكذيب پيامبران اعراف 92
اكنون كه بر طبق جدول شماره 3 روشن شد كه چه عواملي موجب ميشود تا انسان در منطقه خسر، غرق و از زمرة خاسران گردد، بايد ديد راههاي پيشگيري و بازدارندگي انسان از ورود به اين منطقه خطرناك چيست؟ و در صورتي كه فرد يا جامعهاي در اين منطقه فرو افتد، چگونه ميتواند خود را رهايي بخشد و درمان نمايد.
آنچه كه به راحتي پس از دو آيه نخست سوره “والعصر” ميتوان بهعنوان يك راه حل قاطع و خدشهناپذير استنباط كرد، آيات بعدي ميباشد كه بهعنوان نسخه پيشگيري و درمان از سوي حضرت حق وحي شده و براي ما يك سند جاودانه تلقي ميشود كه:
“الاالذين آمنوا و عملوالصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر”
“جز آنان كه ايمان آوردند و كارهاي شايسته را انجام دادند و نيز يكديگر را به حق و صبر سفارش كردند.”
بيان ماضي، اين آيههاي گرانسنگ، حاكي از قطعيت و تردي ناپذيري درمان بيماريهاي بشر در صورت سير اقدام در قالب اين فرايند است. اگر به مفاهيم و مصداقهاي “عصر” رجوع دوبارهاي كنيم، ميتوان پي برد كه چرا سوگند و رمز عصر، اكنون با اين آيههاي روشن بازگشايي ميشود. و به نظر ميرسد كه كسي كه اين فرايند را طي نمايد، تجلي “عصر” ميگردد. بنابراين چه بسا بتوان اين فرايند را در قالب نمودار شماره 3 ترسيم كرد.
نمودار شماره 3- الگوي فرايند رابطهها و تأثيرات مؤلفههاي عصرآفرين، ازگلي 1383
اكنون بايد هريك از اين مؤلفهها و شاخصهاي آنها به درستي تعريف و شناسايي شود تا بهتر بتوان زمينههاي انديشه بيشتر در مدل و تحقق عملي آن را ترسيم كرد. پس به ترتيب به تبيين هريك از مؤلفههاي چهارگانه ايمان، عمل صالح، حق، صبر كه كليد واژههاي رسيدن به عصر هستند، ميپردازيم.
بخش دوم: مؤلفههاي عصري شدن (فرصتها و قوتها)
ايمان:
ايمان چيست؟ محققان قرآنپژوه، در يافتههاي خويش ايمان را با بيانهاي گوناگون اما نزديك به هم تعريف كردهاند. در اينجا برخي از آن تعريفها ارائه ميشود.
مؤلف دانشنامه قرآن به نقل از لسانالعرب مينويسد:
ايمان از ريشه امن و مصدر باب افعال است. (امن، يؤمن، ايماناً) الايمان: التصديق، صاحب ايمان بايد صديق باشد. اصل در ايمان داخل شدن در صدق امانتي است كه خداوند به انسان داده. پس اگر آن را با قلبش تصديق نمايد، همانطور كه با زبانش تصديق كردهاست، امانت الهي را ادا كرده و در نتيجه مؤمن است.
بنا به نظر صاحب قاموس قرآن، ايمان، تسليم توأم با اطمينان خاطر است. الميزان آن را استقرار اعتقاد در قلب معني كرده. و راغب تصديق توأم با اطمينان خاطر گفته است.
مؤلف پرتويي از قرآن، ايمان را چنين تعريف كرده است: ايمان مطلق و بدون متعلق، گرايش به هر حقيقت برتر و مقدس و پس از تشخيص و تصديق آن است. اين گونه گرايش هم قوا و استعدادهاي انساني را بر ميانگيزاند و هم در جهت هدف و مقصود، آنها را تنظيم مينمايد.
ايمان از ديدگاه قرآن:
بنا بر نظر صاحب قاموس قرآن، قرآن مجيد، ايمان به معني اعتقاد را تأئيد نميكند، بلكه بهترين معني آن همان تسليم است. زيرا ميبينيم آنان را كه اعتقاد دارند ولي تسليم عقايد خويش نيستند، كافر ميشمارد.(نمل 14، اسراء 102، اعراف 12، حجر 39، اعراف 14، بقره 34 و 16، انعام 20، نساء 137، منافقون 3).
در قرآن كريم، آنگونه كه مؤلف دانشنامه قرآن استنباط كرده است ايمان با هفت مفهوم و معنا آمده است كه آن را در جدول شماره 4 مشاهده ميكنيم.
جدول شماره 4- مفهوم ايمان، اقتباس از دانشنامه قرآن كريم،
خرمشاهي 1377، ص234؛ ازگلي 1383
رديف مفهوم ايمان مستندات قرآني
1 ايمان آوردن، گرويدن بقره 183؛ حديد 28؛ آلعمران 113
2 ايمان باطني و قلبي آوردن نساء 136؛ آلعمران 173؛ فتح 4
3 قبول داشتن، باور كردن اعراف 33، 134؛ فقره 55، 75؛ آلعمران 183، توبه 94؛ يوسف 17؛ مؤمنون 48؛ شعرا 111؛ عنكبوت 26؛ حجرات 4؛ ممتحنه 10
4 اعتراف به وحدانيت خدا توسط ملائكه غافر 7
5 عمل و عبادت (صلاه) بقره 143
6 دين، شرايع و احكام اسلام شوري 52؛ مائده 5
7 اعتقاد داشتن به خداي يگانه غافر 28؛ سجده 29
يكي ديگر از محققان، ايمان را “اذعان و سكونت بشر” معني كرده و براي آن پنج بعد به شرح زير بر شمرده است:
1- يقين و اذعان به اينكه زمام كائنات به دست موجودي است قوي كه فناناپذير است و بر تمام ذرات عالم فرمانرواي مطلق است و غلبه دارد و همه مخلوق اراده او ميباشند.
2- اذعان به اينكه آن موجود مطلق خوبي را دوست و بدي را دشمن ميدارد.
3- اذعان به ارسال پيامبران به عنوان نبوت.
4- اذعان به اينكه خوبي و بدي را جزايي در پي است.
5- اذعان به اينكه خدمت به خلق، راهنمايي مردم، سعي در انجام حوائج آنان و… فرمانبرداري خدا است، زيرا خدا آنان را دوست ميدارد و دوستي با آنها دوستي با خدا است.
پژوهشگر معاصر در “فروغ بيپايان” تعلق ايمان را به خدا، عالم غيب، پيامبران و اديان، كتب آسماني، قرآن، فرشتگان، معاد و پيامبر خاتم دانسته است.
در تفسير قيّم الميزان هم اين مفهوم تأئيد و تأكيد شده و آمدهاست كه:
مراد از ايمان، ايمان به خدا و مراد از ايمان به خدا، ايمان به همه رسولان او، و مراد از ايمان به همه رسولان او، اطاعت و پيروي از ايشان و نيز ايمان به روز جزاست. همچنانكه قرآن در جاي ديگر تصريح كرده به اينكه كساني كه به بعضي از رسولان خدا ايمان دارند و به بعضي ايمان ندارند، مؤمن به خدا نيستند (نساء 150و151).
اين تعريف مرحوم علامه طباطبايي (ره)، برداشت صاحب قاموس (ره) از ايمان را در الميزان، نقض ميكند. زيرا الميزان نيز، ايمان را فقط در استقرار اعتقاد و قلب منحصر نكردهاست. در مجموع بايد ديد آنچه كه از ايمان در سوره والعصر ميتوان استنباط كرد چيست؟ جمعبندي مؤلفان تفسير نمونه اين است كه:
1. زيربناي همه فعاليتهاي انسان را ايمان تشكيل ميدهد زيرا تلاشهاي عملي انسان (برخلاف حيوانات كه با انگيزههاي غريزي است) از مباني فكري و اعتقادي او سرچشمه ميگيرد.
2. در اين سوره ايمان بهطور مطلق ذكر شده، يعني ايمان به همه مقدسات شامل ايمان به خدا و صفات او، قيامت و حساب و جزا و كتب آسماني، انبياء الهي و اوصياي آنهاست.
3. تقدم ايمان بر ساير امور نشان ميدهد كه انبياء قبل از هر چيز به اصلاح مباني عقيدتي امتها پرداختند. مخصوصاً با شرك كه سرچشمه انواع رذائل و بدبختيها و پراكندگيهاست، مبارزه كردند.
4. ميوه ايمان، عمل صالح است.
5. ايمان فقط انديشه نيست، تمام وجود انسان را به رنگ خود در ميآورد.
6. ايمان همانند چراغي پرنور، شعاعش به بيرون از وجود آدمي هم ميتابد.
7. نور چراغ ايمان از قلب انسان بر زبان، چشم و گوش و… انسان منعكس ميشود.
8. اگر ايمان عميقاً در قلب انسان جاي گيرد، انسان همه اعمال صالح را دنبال ميكند.
بر قرآن پژوهان پر روشن است كه در اكثر قريب به اتفاق آيات قرآني كه در آن واژه ايمان ذكر شده، عمل صالح در پي آن آمدهاست. بنابراين به نظر ميرسد كه ايمان و عمل صالح لازم و ملزوم يكديگر هستند. يكي از صاحبنظران (ره) در تبيين اين مفهوم نوشته است كه:
“ايمان و عمل صالح ناشي از اراده و اختيار انسان و پس از اتمام و تكميل خلقت حاصل ميشود. ايمان در حقيقت شعور و شناسايي و پيوستگي به مبادي عالي است. اگر انسان مواهب عالي و احسنالتقويم خود را شناخت و به آن ايمان آورد، استعدادهايش بيدار و فعال ميشود و به حركت در ميآيد. شعاع ايمان، عمل صالح است كه در محيط خارج از وجود انسان ميتابد و انعكاس عمل صالح، شخصيت و فضائل را رشد ميدهد و پيش ميبرد و افراد و اجتماعي كه از ايمان و عمل صالح صورت گيرند (تشكيل شوند) و داراي چنين نيروي محركه شوند، از بندهاي اسفل سافلين ميرهند و بالا ميآيند و به مقام احسنالتقويم اصلي خود ميرسند و با مواهب انساني خود قيام مينمايند و پيوسته از ثمرات ايمان و عمل صالح بهرهمند ميشوند. بديهي است ايمان از منظر قرآن، داراي ابعاد فراواني است. يكي از پژوهشگران قرآني اين ابعاد را در قرآن با عنوانهاي ذيل شناسايي و دستهبندي كرده است:
زمينههاي رواني، فطري و اجتماعي، ارزش ايمان، آثار و نشانههاي ايمان، گروندگان شايسته و نيكوكار (مخاطبهاي آشناي قرآن، توصيههاي قرآن به گروندگان) تهجد گروندگان، ايمان، امتياز و افتخار بزرگ، پيشتازي در ايمان، مراتب ايمان، آفات ايمان، ايمان به پيامبر خاتم، تبار ايمان، دشواري راه ايمان و پالايش گروندگان، رابطه ايمان و عقيده با جبر و آزادي، ارتداد، فرصت ايمان و پشيماني كافران، محروميت از ايمان: زياني سهمگين، زمينههاي محروميت از ايمان، پيآمدهاي محروميت از ايمان، تعلق ايمن وسرانجام استقامت در ايمان.
در دو جدول شماره 5 و 6 تلاش شدهاست تا برخي از ابعاد فوق بهطور دقيقتر با ذكر نشانهها و شاخصهاي هركدام بهگونهاي مقايسهاي آورده شود تا با يك نگاه بتوان به برخي از ابعاد ايمان پي برد. بديهي است محققان محترم با رجوع به منبع مورد نظر، ميتوانند آياتي را كه از قرآن كريم مورد استناد قرار گرفتهاند، بيابند و مورد بررسي و تجزيه و تحليل بيشتر قرار دهند. كه تفصيل آنها، خود به يك كتاب ميانجامد. ابعاد مورد بررسي در جدول شماره 5 شامل تعلق ايمان، شاخصها و نشانههاي ايمان، آثار ايمان، توصيههاي قرآن به مؤمنان و در جدول شماره 6، آفات ايمان، زمينههاي محروميت از ايمان، و سرانجام پيآمدهاي محروميت از ايمان، ميباشد.
جدول شماره 5- ايمان و ابعاد گوناگون آن، ازگلي، 1383،
اقتباس از: معاديخواه، 1378، ص124تا129
تعلق ايمان به شاخصها و نشانههاي ايمان آثار ايمان توصيههاي قرآن به مؤمنان
- خدا
- عالم غيب و ژرفاي هستي
- پيامبران و اديان در پيوندي تجزيهناپذير
- كتب آسماني
- قرآن
- فرشتگان
- معاد
- پيامبرخاتم(ص) - اطاعت از خدا، پيامبر و اوليالامر
- عشق به حق
- احساس خشنودي از داوري پيامبر
- توكل و شهامت
- موضع قاطع در برابر بيگانگان
- نماز
- مهار منطقي عواطف و قاطعيت - سعادت و زندگي پاك و جاويد
- بالندگي
- امنيت و نشاط معنوي
- بينش، شناخت و هدايت
- آمرزش حق و استغفار فرشتگان و مؤمنان
- پوشيده شدن زشتيها
- سربلندي و روسفيدي
- امداد غيبي
- مهر حق و لطف پيامبر
- آزادي از سلطه اهريمني
- آزادي از وابستگيهاي مادي و اسارتهاي شرآلود
- محبوبيت
- امنيت از شرور و بلاهاي طبيعي
- نورانيت و روشنبيني
- تحول معنوي
- پاكبازي در عشق به خدا
- پيوستگي به شايستگان و آينده روشن
- رستگاري و نجات
- ذائقه سالم فرهنگي
- توانمندي تن و جسم - تقوا
- ترجيح مصالح برمنافع شخصي و گروهي
- سپاس
- صبر و پايداري
- پاكدامني
- خودسازي
- صلحطلبي
- توكل
- انضباط اخلاقي و فرهنگي
- انضباط اجتماعي و سياسي
- سلطه
- جهاد و مبارزه با شرك و فساد
- عدالت خواهي و ظلم ستيزي
- هوشياري
- تعهد
- تعظيم شعائر الهي
- جوناپذيري
- يادخدا
- درود بر پيامبر
- نصرت حق
- منطق قوي
- همآهنگي حرف و عمل
- تلاش و خدمت
- امانت و صداقت
- پيوستگي و اتحاد
- احترام به حقوق ديگران
- اراده آهنين
- تغذيه پاك و سالم
ادامه جدول شماره 6- آفات ايمان و ابعاد گوناگون آن، ازگلي، 1383،
اقتباس از: معاديخواه، 1378، ص124تا129
آفات ايمان زمينههاي محروميت از ايمان پيآمدهاي محروميت از ايمان
• ناهماهنگي دل
• گرايش به تبعيض
• وابستگيهاي تعصبآميز
• انحراف
• خرافهگرايي
• اختلاف با انگيزههاي مادي
• شرك
• گروهگرايي
• غلو • تعصب
• حسزدگي
• استكبار و خود محوري
• حسد
• غلو در ارزش و ارزشيابي زر و زور
• فسق
• ارتداد
• زورمداري
• رفاهزدگي
• تجزيه كليت دين • غرور و قساوت
• گمراهي
• عذاب و سقوط
• تنگنا
• دروغ
خلاصه آن كه “ايمان پس از اعتقاد است. شخص اگر پس از اعتقاد به عقيدهاش تسليم شد، مؤمن است وگرنه منافق يا كافر ميباشد.
از طرف ديگر، هرقدر اعتقاد قوي باشد، تسليم محكم خواهدبود. شدت و ضعف ايمان و داراي مراتب بودن آن از اين روشن ميشود (اعراف 101)
اين نياز مؤمن است كه به حق تسليم شود و قلبش در آن تسليم مطمئن و آرام و بياضطراب باشد (حجرات 15، يس 7، صف 5، توبه 127). پس از وضوح حق هر كه به آن تسليم شود مؤمن و هركه كتمان كند و تسليم نشود، كافر است. اين ايمان و كفر است كه سبب بهشت و جهنم ميگردد و سروكار قرآن مجيد با اين ايمان و كفر است. بنابراين در خطاب يا ايهاالذين آمنوا، منظور آن نيست كه اي باوركنندگان خدا و حق، بلكه منظور اي “تسليم شوندگان” است، ولي ميدانيم كه تسليم بعد از علم و عقيده است.”
به نظر ميرسد كه بحث پيرامون ايمان در اين حد كافي باشد، اكنون زمان آن فرارسيده است كه دومين مؤلفه فرايند نظام عصر، يعني عمل صالح را مورد بررسي قرار دهيم و ببينيم عمل صالح چيست؟ و چه ابعاد و زوايايي را براي ما روشن ميكند.
عمل صالح:
قرآن پژوهان، باتوجه به تكرار فراوان واژه عمل صالح در قرآن كريم،اين مفهوم را مورد توجه جدي قرار دادهاند “اين واژه همواره با ايمان در 242 موضع ذكر شدهاست. غالباً با لفظ ماضي جمع آمدهاست. و نشان ميدهد كه اجتماع اين دو كلمه با هم است كه نتيجه مطلوب از انسان به دست ميآيد و استحقاق مدح پيدا ميكند.” ابتدا ببينيم عمل چيست؟ پس از آن به مفهوم عمل صالح پي ببريم. واژه شناسان ميگويند: عمل، كار اعم از آنكه خوب باشد يا بد است. خوب و بد بودن آن به وسيله قرينه معلوم ميشود (مانند قصص 15، فاطر 10)، راغب گويد: عمل هر فعلي است كه از حيوان از روي قصد واقع شود و اخص از فعل است. در اقربالموارد گفته است: عمل در كاري گفته ميشود كه از روي عقل و فكر باشد. لذا با علم مقرون ميشود ولي فعل اعم است اين تفاوت را در قرآن هم ميتوان استفاده كرد (انبياء 63). حال بايد ديد كه عمل صالح چيست؟
در تعريف عمل صالح محققان تعريفهاي چندي ارائه كردهاند. در اين مقاله تلاش شدهاست تا اين تعريفها در قالب جدول تطبيقي ارائه شود تا خوانندگان بتوانند آنها را با هم مقايسه نمايند.
1- عملوالصالحات بيش از پنجاه بار در قرآن كريم ذكر شده و در همه آنها توأم با امنوا يا و هو مؤمن و يا نظير اين دو است.
2- بيشك ايمان و عمل صالح در پيش خدا در صورتي مؤثر و مقرب است كه توأم با ايمان به خدا باشد و در غيراين صورت پوچ و بياثر خواهد بود. (ابراهيم 18) ولي با در نظر گرفتن ايمان، هركار شايسته كه مطابق با موازين عدل و انصاف است مورد رضاي خدا و مشمول عموم (الصالحات) است؛ خواه در شرع بالخصوص تعيين شده باشد يا نه.
3- هر كاري كه حرام در آن راه نداشته و مطابق عدل و انصاف باشد و صلاح را نيز دارا باشد، با استفاده از عموم (الصالحات) ميتوان انجام داد. (جلد 4، ص143-144) قريشي (ره) 1354 جدول شماره 7- تطبيق مفهوم عمل صالح و ابعاد آن در پنج ديدگاه قرآن پژوه، ازگلي، 1383
1- عمل صالح ( و شايسته)، ظهور نقش ايمان و پياده شدن نقشه آن در زمينه هاي زندگي است.
2- سرمايههاي نفساني و طبيعي با قدرت محرك ايمان و عمل صالح از ركود بيرون ميآيد و در جهت خير و صلاح به كار ميافتد و سود ميبخشد.
3- اگر هدف ايماني و نقشه عمل صالح نباشد، همه كوششها به سوي سراب و نقش بر آب و چون ساختمان بيطرح و هندسه است كه مقداري زمان و كار ميبايد تا ويران شود و به وضع اولي برگردد. (جلد 4، ص 247) آيت الله طالقاني (ره)، 1345
1- عمل صالح يعني كار خيري كه از آلودگي به ريا و سمعه و خودنمايي و حب مقام و حسن شهرت بركنار ماند و مستمر و همه وقت و در همه شرايط انجام شود.
2- كار شايستهاي كه مولود احساسات نباشد كه به طور موقت بيدوام انجام گردد. محرك عمل هوي و هوس نبوده كه هرگاه مردم از كار شخص تعريف و تمجيد كردند ادامه يابد وگرنه كه هيچ.
3- عمل صالح بدون ايمان معني پيدا نميكند و تا عمل صالح نباشد، ايمان شناخته نميشود و اثري بر آن مترتب نيست، بلكه ادعايي پوچ است. (ص323، 1353) محمد تقي شريعتي (ره)، 1353
1- هر كار شايستهاي كه وسيله تكامل نفوس و پرورش اخلاق و قرب الي الله و پيشرفت جامعه انساني در تمام زمينهها ميشود.
2- از مصاديق عمل صالح، مواسات و مساوات با برادران ديني است.
3- اگر عمل صالح از انگيزههاي عميق الهي سرچشمه نگيرد، ناپايدار، محدود و فاقد جامعيت است.
4- عمل صالح همواره با ايمان معني پيدا ميكند.
5- بايد همه اعمال صالح را انجام داد نه فقط عبادات را (ج27، ص200 و 301) آيت الله مكارم شيرازي و همكاران، 1366
1- معني اين عبارت بسيار كلي و عام است و هر چه را كه بتوان طبق حكم عقل و سنت و دستور شرع آن را كار نيك دانست تحت معني اين جمله است مانند نمازهاي پنجگانه، عمل بدون ريا، عملي كه در آن عالم، نيت، صبر و اخلاص باشد، عمل تائب، اداء امانت، محبت و پيروي از علي ابن ابيطالب (ع).
2- دومين ركن بقاء جاوداني و حقيقي و سعادت مطلوب انسان، عمل به صالحات و يا رفتار به نيكوييهاست و انجام وظايف ديني، دنيوي، اخلاقي، علمي، وجداني، سياسي، اقتصادي و آنچه مفيد به حال اجتماع بشر باشد، عمل صالح است.
3- عمل، غير از ايمان است. ايمان به منزله شالوده عمارت و عمل صالح به منزله بنيان اوست و هيچ كدام بدون ديگري سازمان انسانيت و مدنيت را تكميل نخواهد نمود. زيرا پيريزي بدون بنا قابل سكونت نيست و بناي بدون شالودههم قابلبقا نخواهد بود. صدرالدين شيرازي محلاتي 1337
بنا به برداشت يكي از مفسران، عمل صالح در نزد اقوام و ملل در صورتي كه عادت را دخيل نداسته و به حكم عقل پيروي شود، ظاهر و هويداست و پيداست كه منظور اصلي از آن استحكام بنيان تمدن و استقرار اصول انسانيت است و مخصوصاً ديانت اسلام به بالاتر از آنچه تصور ميشود رعايت اين موضوع را فرموده است.
و در جاي ديگري آورده است كه:
بهترين مشخص و تميز دهنده عمل صالح عقل و فطرت اوليه انسان است همانطور كه پيامبر اكرم (صليالله عليه و آله) فرمود: “ماوافقالعقل فخذوه و مالم يوافقه فاطرحوه. آنچه كه با عقل همخواني دارد، آن را حفظ كنيد و آنچه را كه با آن موافق نيست، آن را رد نماييد. و كنار نهيد” زيرا عقل سالم قوهاي است كه به وسيله آن بتوان درك حقايق نمود و لازمه آن احاطه كلي و كامل بر تبعات و لوازم هر عملي است. حال بايد ديد خود عقل داراي چه الزاماتي ميباشند. اين محقق الزامات عقل را طي 9 عنوان شمارش كردهاست كه در قالب جدول شماره 8 ميآيد.
جدول شماره 8- الزامات عقل از ديدگاه يك قرآن پژوه، صدرالدين محلاتي شيرازي، 1337
رديف عنوان رديف عنوان
1 علم 6 كوشش در امر دنيا و دين
2 دين و حيا 7 بزرگواري و سيادت
3 نيرو و توانايي 8 تشخيص مفاسد و مصالح هر عمل
4 عزت و شرافت نفس و عظمت 9 انجام به موقع هر عمل
5 كفّ نفس و تقوي
اكنون چند پرسش ديگر مطرح است:
1- نخست آنكه زمينههاي بالندگي عمل چيست؟
2- زمينههاي توفيق ايمان و عمل صالح چيست؟
3- آثار ايمان و عمل صالح چيست؟
اين موارد در جدول شماره 9- به تفكيك ذكر شده است.
جدول شماره 9- شاخصهاي ابعاد و زمينههاي چهارگانه عمل،
اقتباس از معاديخواه، 1378، ص 566-567
زمينههاي بالندگي عمل زمينههاي توفيق ايمان و عمل صالح انگيزههاي عمل شماري از آثار ايمان و عمل صالح
- نيايش، ايمان و خشيت
- موضع حق و حقپذيري
- تقوا و اطاعت خداوپيامبر
- پذيرش خداوند
- شهادت
- پاكي و پاكيزگي
- نيكوكاري
- نيك سرشتي
- شكيب و تقوا
- صداقت
- ولايت الهي
- سمتگيري درست
- تهجد
- امداد غيبي - شكيب
- معادباوري
- ايمان به ديدار حق
- ايمان به علم الهيكه انگيزه و زمينهساز است براي:
- تقوي
- نيكوكاري
- پاسداري عدالت و احترام به حقوق ديگران
- بلندنظري و زهد
- توكل و شهامت
- تعهد و امانت
- پايداري و صبر و استقامت
- پاكبازي، صداقت و خلوص
- انفاق بيشائبه
- جهاد و فداكاري
- امنيت معنوي
- وارستگي از رياكاري در جهاد و در انفاق
- تعبد منطقي
- شرح صدر
- واگذاري ناشناختهها به خداوند
- ادب و نزاكت- حقپذيري
- علم الهي
- ديدار حق
- بهشت و دوزخ
- سرنوشت
- جلب خشنودي خدا، پيامبر و فرشتگان
- زندگي بهشتي و رستگاري
- هدايت و امدادغيبي
- محبوبيت
- آمرزش و خطاپوشي
- پايبندي به عدالت
- بهرهوري از ارزشهاي برتر
- همراهي با پيامبران و شايستگان
- عروج
- نام نيك و آوازه بلند
- استجابت دعا
بررسي آيات قرآني نشان ميدهد كه ايمان و عمل صالح رمز رستگاري انسان است. برخي از ابعاد عمل شامل موارد ذيل ميباشد:
• عمل بر سرنوشت و شخصيت انسان اثر ميگذارد.
• عمل انسان در قلمرو علم و قدرت الهي قرار دارد.
• رفتار انسان تابعي از شخصيت است.
• سرنوشت افراد و جامعهها، تابعي از كارنامه آنان است.
• بهشت و دوزخ برآيند عمل انسان هستند و پاداش و كيفر الهي پرتويي از عدل الهي است.
• عمل در قلب و چهره انسان انعكاس پيدا ميكند.
• انگيزه در ارزش عمل، نقش تعيين كننده دارد.
• تغذيه پاك در انجام عمل صالح تأثير دارد.
• عمل در ارزش بخشيدن به علم، نقش تعيين كننده دارد.
البته بايد انسان توجه داشته باشد كه اعمال وي حبط نشود. زمينههاي حبط عمل در جدول شماره 10 آمدهاست.
در اينجا و در اين كوهنوردي سترگ، از تماشاي قله عمل عبور ميكنيم. و به سمت تماشاي قله ديگر اين سوره “والعصر” يعني قله صبر رهسپار ميشويم. اما ابتدا به نظر لازم ميآيد كه واژه مشترك تواصي را بهتر بشناسيم. امدادهاي غيبي و دعاي اوليايش بدرقه راهمان.
جدول شماره 10- زمينههاي نابودي و حبط عمل، معاديخواه، 1378
رديف زمينههاي نابودي و حبط عمل
1 ارتداد و شرك
2 آزار پس از انفاق و خدمت با منت
3 حق ستيزي و سركوبي پيامبران و عدالت خواهان
4 نفاق، سازشكاري و جهادگريزي
5 تكذيب معارف وحي و معاد
6 ماديگري
7 هتك حرمت پيامبران
تواصي:
واژه وصي به معني متصل كردن و متصل شدن است. ايصاء و توصيه به معني سفارش و دستور ميباشد. وصي، ايصاء، امر و عهد همه از ديدگاه مرحوم طبرسي به استناد آيات 132 سوره بقره و 31 سوره مريم، به يك معني ميباشند. و مواصات به معني وصيت كردن به همديگر است. در تفسير نوين براي تواصي چهار معني ذيل را ذكر شدهاست:
1. وصيت
2. يكديگر را وصيت كردن
3. پذيرش وصيت از ديگران
4. انجام وصيت به تدريج و پيدرپي
تواصوا يعني كساني كه ديگران را و نيز همگي يكديگر را پيدرپي و متدرجاً (نه يكبار فقط) وصيت كرده و خودشان نيز وصيتپذير باشند. صاحب الميزان(ره) هم همين معنا را مبنا قرار دادهاست. و ميفرمايد: كلمه تواصي به معني سفارش كردن اين به آن و آن به اين است زيرا باب تواصي،باب تفاعل است، تفاعل، يك كار مشترك و عمل دو دسته نسبت به همديگر است يعني مشاركت با يكديگر در اندرز و نصيحت به يكديگر، در حقيقت وصيت به معني عهد كردن و درخواست كردن است كه فراتر از اندرز است. و به تعبير علامه نيشابوري، چون اينگونه مردم مؤمن كساني هستند كه به اراده خود از شهوات زودگذر خود درگذشتهاند و به اختيار خود از هواهاي نفساني مردهاند. پس مانند كسانياند كه نزديك به مرگند و ميخواهند وصيت كنند.
با اين مقدمه به بررسي دو مفهوم تواصي به حق و تواصي به صبر ميپردازيم. اما ابتدا لازم است مفهوم دو واژه حق و صبر روشن شود. براي كم شدن حجم مطالب و زمينه بررسي تطبيقي، مفهوم حق را در دو جدول جداگانه 11 و 12 از ديدگاه قرآن پژوهان مورد مطالعه قرار ميدهيم.
- حق يعني ثابت و ضد باطل است.
- راغب گويد: اصل حق به معني مطابقت و موافقت است.
- در قاموس ، حق يعني:
- ضد باطل
- صدق
- حق آن است كه شيئي در موقع خود واقع شود (مجمع)
- پس معناي حق مطابقت و وقوع شيء در محل خويش است و آن در تمام مصاديق قابل تطبيق است. (نحل 36، انشقاق، 2 و 5، انعام 62، اعراف 105، بقره 247، حاقه 103) قريشي (ره) ، 1354 جدول شماره11- بررسي تطبيقي مفهوم حق از ديدگاه برخي از قرآن پژوهان معاصر، ازگلي، 1383
- شامل حق مطلق و حقوق اضافي و نسبي و بين، بين است در مقابل باطل و زائل يا به معناي ثابت و واجب است ولي هيچ يك از اين تعبيرات معرف كامل حق نيست. چون حق مانند وجود پيش از هر تعبير و تعريف دريافت ميشود و چيزي جز خودبيني و عادات و هواها چهره آن را نميپوشاند و هركس ميكوشد كه حق را به سود خود توجيه نمايد. همانطور كه علي(ع) ميفرمايد:
- الحق اوسع الاشياء فيالتوصيف و اضيق الاشياء في التناصف. آيت الله طالقاني (ره)، 1342
- ضد باطل
- عدل
- يقين
- سزاوار
- دورانديشي
- هر چيز راست و درست چه عقيده و چه عمل
- هر كار شايسته، سزاوار
- هر امر واجب و عدل
- پروردگار
- قرآن
- اسلام
- توحيد محمد تقي شريعتي (ره)، 1353
- واقعيت
- مطابقت با واقع
- خدا
- قرآن
- اسلام
- توحيد
- عدل
- صدق
- آشكار بودن
- واجب بودن آيت الله مكارم شيرازي و همكاران
- موجود ثابتي كه بطلان در آن ره نيابد و آن خداوند متعال است.
- يقين
- آنچه كه در وجودش محتاج غير نباشد.
- عدل
- وجود دائم
- موجود حاصل بالفعل
- قول با عمل مطابق با واقع و مطابقت حكم با خارج
- قرآن، توحيد، اسلام، ولايت علي (ع)
- رعايت تكاليف و مقررات خدايي و وجداني و قراردادن هر چيزي را در محل خود و گفتن هر سخني را به موقع خود و انجام هر كاري آن طور كه شايسته است.
- حق رعايت اختصاصات لازم و ضروري هر موجودي است كه ناشي از ارتباط آن موجود با موجود ديگر است خواه نسبت به اعضاء بدن خود انسان باشد يا موجودات خارجي
- بهره و نصيب كسي كه آن بهره ناشي از علقه فردي با فرد ديگر يا موجود ديگر ميشود. مانند حقوق ابوت و بنوت، زوجيت، مجاورت و ساير حقوق مطرح در علم حقوق و فقه. صدرالدين شيرازي محلاتي 1337
تواصي به حق:
علامه طباطبائي قدس سره در تبيين مفهوم تواصي به حق نوشته است كه:
تواصي به حق اين است كه يكديگر را به حق سفارش كنند. يعني سفارش كنند به اين كه:
• از حق پيروي نموده و در راه حق استقامت و مداومت كنند. پس: دين حق چيزي جز پيروي اعتقادي و عملي از حق و تواصي بر حق نيست. به تعبير ديگر، تواصي به حق يعني وصيت كردن يكديگر، واداشتن هر كس ديگري را به متابعت حق اعم از گفتار و كردار يا به هر نحو ديگري كه بتوان در شخص ديگر تأثير نمود.
• تواصي به حق يعني بشر براي فرار از زيان و خسران، دوري از بدبختي و اضمحلال، لازم است يكديگر را به رعايت اختصاصات هر موجودي كه مرتبط با انسان است، وادار نمايد و با اتحاد و صميميت و تشريك مساعي، وظايف خود را در برابر هر تكليف و هر امري انجام دهد تا مهمترين ركن تمدن حقيقي ايجاد و حكومت افراد (حقطلب) برقرار شود.
همچنين بنا بر معاني مصداقهاي حق، هر مسلماني بايد مسلمان ديگر را درباره وظايف مربوط به خداوند،قرآن، اسلام، توحيد، عدل، راستي و درستي و داشتن يقين و رفتار سزاوار و شايسته وصيت كند. تا حق را بشناسند و به حق عمل كند و در تقويت، تبليغ و ترويج حق كوشا باشند. اما باتوجه به تعارض هواها و تمايلات نفساني با حق، مردم مؤمن و حقشناس بايد بيش از شناسايي حق و ايمان به آن، هميشه مراقب هم باشند و حق را نشان دهند و به آن توصيه نمايند و يكديگر را در مقابل عوامل متضاد دروني و بيروني به صبر و پايداري وادارند.
البته تواصي به حق، عنواني وسيعتر از عنوان امر به معروف و نهي از منكر است. چون اين دو شامل اعتقادات و مطلق ترغيب و تشويق بر عمل صالح نميشود ولي تواصي به حق هم شامل امر به معروف و هم عناوين مذكور ميشود. نكته قابل توجه ديگر اين است كه باتوجه به اينكه تواصي به حق يكي از اعمال صالح است چرا بهطور خاص ذكر شد. دليل اين امر، ذكر خاص بعد از عام است و شاهد بر اينكه خداي تعالي از ميان همه اعمال صالح به تواصي به حق عنايت بيشتر داشته و همين تواصي را در مورد صبر تكرار كرد. از طرف ديگر ذكر اين دو صفت براي مؤمنان پس از ذكر اتصاف مؤمنان به ايمان و عمل صالح اشاره به اين است كه دلهاي مؤمنان داراي حيات است و سينههاي آنان براي تسليم خدا شدن پذيرا گشته است. در اين صورت، آنان اهتمامي خاص و اعتنايي تام به ظهور سلطنت حق و گسترده شدن آن بر همه مردم دارند و ميخواهند همهجا حق پيروز شود و پيروي از آن دائمي گردد.
بديهي است اين همه در پرتو علم به حق و شناخت آن و تسليم و ايمان در برابر آن پديد ميآيد. در جدول شماره 12 برخي از ويژگيهاي حق آمدهاست.
پس از بررسي مفهوم حق و ابعاد آن، نوبت به شناخت مفهوم صبر و جلوه هاي گوناگون آن ميرسد كه پس از اين آن را پي ميگيريم.
- واقعيت و بايستگي حقيقي
- بايستگي حقوقي
- بايستگي اخلاقي ابعادكلي حق جدول شماره 12- ابعاد و زمينههاي حق در قرآن كريم از منظر يكي از قرآن پژوهان ، معاديخواه، 1378، ص 334 تا 339، ازگلي 1383
- وعده هاي خداوند
- بشارت حق
- ولايت حق
- بعثت
- آيات قرآن
- آفرينش نظام هستي، پرتويي از حقيقت حق
- منطق حق در قانون حقايق برين
- سودمندي، پرباري، استواري و ماندگاري حق
- پيوند تنگاتنگ حق با راستي و عدالت
- گرايش به حق در سرشت انسان
- هيجان عواطف در اوج حقگرايي و حق آگاهي
- شك و وسوسه، گذرگاهي در شناخت حق
- داوري ميان حق و باطل زمينهسازي شناخت حق در فلسفه بعثت
- پيروزي و بالندگي مؤلفههاي
شناخت حق
- توجه به پايمردي در راه حق
- پايبندي به حق گويي و پيشتازي در حقپذيري
- حقگويي و پايبندي به حقيقت
- دعوت به حق
- هشداردهي در مورد جاذبه باطل
- ايستادگي در برابر هياهوي باطل
- موضع حق داشتن
- حق محوري
- حق را معيار ارزيابي ارزشها دانستن
- حق را معياراصلي در ارزيابي شناخت دانستن
- حق را محور ارزيابي درست و نادرست دانستن
- خونسردي در برابر حقناپذيران، تأكيدي بر بينيازي حق شاخصهاي حقگرايي
- فسق
- سادهانديشي و گمانزدگي
- هوس زدگي و وابستگيهاي عاطفي
- تعصب
- حسد
- انحصارطلبي
- خودمحوري
- غرور و استكبار
- حق شناسي شاخصهاي حقگريزي
و حقستيزي
- حقپذيري و يگانهپرستي
- اطاعت خدا و پيامبر
- پاسداري شكوه خداوند و دوري از سوگند ناروا
- تقوا، رأس حقوق خداوند بر بندگان
- نيايش، توبه و استغفار
- ياد و سپاس خداوند
- تشريع
- غلو نكردن
- دروغ نبستن به خدا
- بزرگي
- حمد
- عذاب و آمرزش بندگان
- مشيت مطلقه
- پاسداري از بعثت
- حق نماز
- كعبه و مكه
- حقوق كتاب و مكتب
- قرآن و آيات الهي
- شب
- طلوع فجر
- شرك نورزيدن
- رعايت حقوق والدين بنابر امر الهي
- با خدا و پيامبر ستيزهگري نكردن
- رعايت حرمت مؤمن بنا به امر الهي
- رعايت حقوق ماههاي حرام حقوق خداوند
- هدايت انسان
- اتمام حجت پيش از كيفر
- امداد حقجويان
- آمرزش، خطاپوشي،امنيت معنوي
- پاداشگيران ايمان و اطاعت
- اداي حقوق پيشتازان جهاد و شهادت
- استحابت دعا
- دادن جايزه بزرگ پرستش حق
- آگاه كردن انسان از كارنامه خود
- حق دفاع در محكمه الهي حقوق بندگان بر خداوند
صبر:
صبر، خويشتنداري و حبس نفس است بر چيزي كه شرع و عقل تقاضا ميكند يا از چيزي كه عقل و شرع از آن نهي ميكند. به حسب اختلاف موارد نام آن فرق ميكند. به تعبير راغب:
اگر خويشتنداري در مصيبت باشد، آن را صبر گويند و ضد آن جزع است.
اگر در جنگ باشد، شجاعت نامند و ضد آن جبن است.
اگر در پيشآمد باشد، آن را سعه صدر گويند
اگر در امساك از سخن باشد، كتمان نامند
اگر در امساك نفس از فضول مال باشد، آن را عفت و قناعت گويند.
در جدول شماره 13 انواع صبر و بيصبري را ميتوان با هم در يك مقايسه ديد.
به تعبير ديگر، صبر، مقاومت و ثبات نيروي خرد در برابر نيروي غضب و شهوت ميباشد و فتح و پيروزي فرع بر آن دو است. بنابراين تقويت نيروي فرد موجب حكمفرمايي صبر در كشور وجود انساني خواهد شد. صبر در قرآن غالباً به معني استقامت و ايستادگي و در معني پايداري و مقاومت در عمل بكار رفته است نه در امور منفي مثل كاري نكردن.
صبر را امالفضائل گفتهاند و گاهي به دو نوع صبر بدني و صبر روحي تقسيم كردهاند. كه در صبر نخست، اعضاء و جوارح دخالت دارند و در دومي كه صبر نفساني نيز آن را مينامند،شكيبايي در برابر هواهاي نفساني و مشتهيات و تمايلات طبيعي و دلخواهي و هوس است.
جدول شماره 13- انواع صبر و بيصبري، شيرازي محلاتي، 1362؛ ازگلي، 1383
سطوح صبر
كساني كه صبر پيشه ميكنند بنا به ديدگاه برخي صاحبنظران به سه گروه تقسيم پذيرند. اين سه گروه عبارتند از:
1- متصبّر: يعني كسي كه به زحمت خود را به شكيبايي وادارد.
2- صابر: يعني كسي كه در راه خدا و براي خدا (فيالله و بالله) صبر پيشه ميكند.
3- صبّار: يعني كسي كه با عشق به خداوند متعال در راه او و براي او (فيالله، بالله ولله) صبر پيشه ميكند.
در نمودار شماره 4، سه سطح صبر به روشني به تصوير كشيده شده است.
نمودار شماره 4- سطوح و سلسله مراتب صبر پيشهگان و شكيبايان، ازگلي، 1383
در قرآن كريم در هفتاد و چند موضع، واژة صبر ذكر شده است و فضائلي براي آن آمده است. مانند: (سجده- 24، اعراف-313، نحل-98، زمر- 39)
صبر عصري:
بعد از شناخت و آگاهي، در مسير عمل،فرد در هر گام با موانعي روبروست و اگر صبر نداشته باشد، هرگز نميتواند احقاق حق كندو عمل صالح انجام دهد يا ايمان خود را حفظ كند. در اين آيه كريمه، بحث صبر به صورت مطلق آمده و بيان نشده كه صبر در چه مواردي محبوب است. بنابراين مراد از صبر اعم از صبر در اطاعت خدا و صبر از معصيت و صبر در برخورد با مصائبي است كه به قضاء و قدر خدا به آدمي ميرسد. تعبير تواصوا سفارش به يكديگر، نكته مهمي را در بر دارد: كه در مسائلي چون صبر و استقامت در طريق اطاعت پروردگار و مبارزه با هواي نفس و همچنين تقويت اصل محبت و رحمت نبايد بهصورت فردي در جامعه باشد. بلكه بايد به صورت يك جريان عمومي در كل جامعه درآيد و همه افراد يكديگر را به رعايت و حفظ اين اصول توجيه كنند تا از اين طريق پيوندهاي اجتماعي نيز محكمتر گردد. زيرا صبر و استقامت ريشه اصلي هرگونه اطاعت و بندگي و ترك گناه و معصيت است. از طرف ديگر اساس دين را ارتباط با خالق و خلق تشكيل ميدهد كه مستلزم صبر و مرحمت است و چون لازمه جانبداري از حق و عمل به حق سختي و شدت است كه بايد رونده راه حق تحمل كند، اين است كه بلافاصله ميگويد يكديگر را به صبر وصيت و نصيحت كنند. البته بايد دانست كه:“صبر جزو مسايلي است كه انسان به كمك ديگران بايد انجام دهد تواصوا بالصبر، يك صبر سيستماتيك است. يعني يك مجموعه ميتوانند صبر كنند نه يك نفر، صبر يك عمل مشاركتي است. همچنانكه حق هم به تصريح قرآن كريم در همين سوره “والعصر” يك عمل مشاركتي است. ايمان و عمل صالح، عملي انفرادي است باب تواصي، باب تفاعل است. تفاعل يك كار مشترك و عمل دو دسته نسبت به همديگر است. بنابراين صبر يك عمل اجتماعي است نه انفرادي. صبر در ديدگاه قرآن داراي ابعاد فراواني است. با نگاهي به آيات ميتوان ابعادي از آن شامل فلسفهي صبر، زمينههاي صبر، زمينههاي ناشكيبي، آثار صبر، آثار ناشكيبي، انواع صبر، ارزش استقامت و عوامل استقامت را يافت. جدول شماره 14 ما را در يك نگاه با اين ابعاد آشنا ميسازد.
- عفت
- ضبط نفس
- صبر در مصائب
- شجاعت و شهامت
- حلم
- سعه صدر
- كتمان سرّ
- زهد
- قناعت انواع صبر جدول شماره 14- ابعاد گوناگون صبر، ازگلي، 1383 (اقتباس از معاديخواه، 1378: 72 تا 77 و 516 تا 519،)
- فراهم شدن زمينههاي لازم در هر اقدام
- مقاومت در فراز و فرود زندگي
- آمادگي و خودسازي
- پاكدامني و وارستگي از هرزگي
- حفظ اتحاد جامعه
- ناكامي زورمداران و شكست خشونت
- بزرگواري
- ناكامسازي جوسازان
- انتظار
- كار و تلاش بيشتر
- شرح صدر و رهبري
- زهد
- پالايش صفوف
- قضاوت صحيح
- شكستن طلسم بدخواهي و كينهتوزي
- ادب و حفظ حرمتها فلسفه صبر
- ژرفانديشي و آخربيني
- عرفان و عشق
- خوشبيني بهخدا
- شرح صدر
- واقعبيني و شناخت
- بينش ارزشي و زهد
- صداقت
- تاريخ آگاهي
- يادخدا
- امدادغيبي
- صداقت
- شكيب زمينهها و عوامل استقامت صبر
- پاداش بيحساب
- طبقهبندي پرستشگران
- معيار شخصيت و اراده انسان
- سيره پيامبران
- معيارارزيابي كيفي نيروها
- مكمل ارزشهاي اخلاقي و فرهنگي
- پيشگيري از زيان و فاجعه
- سربلندي و روسپيدي راستقامتان در محشر
- زمينه امداد غيبي وامنيت معنوي
- استقامت، رمزدستيابي به آب حيات ارزش صبر
- صبر مجاهدان، مهاجران و تلاشگران
- صبر رهبران
- صبر دريادلان
- صبرمصيبتزدگان
- صبرنعمت يافتگان
- صبر رزمندگان
- صبر منتظران
- صبر عارفان و زاهدان
- صبر پاكدامنان
- صبر انفاقگران
- صبر بزرگواران
- صبر درماندگان
- صبر ابلهان
- صبر بي ارزش
- صبر منفي انواع صابران
- امدادغيبي
- پيروزي ستايشانگيز
- درودخدا و فرشتگان
- سربلندي
- دوستي خداوند
- شكوفايي انسان و انسانيت
- بينش
- آمرزش و رحمت حق
- كاميابي آثار صبر
- حضرت يعقوب(ع)
- حضرت ايوب(ع)
- حضرت اسماعيل(ع)
- حضرت ادريس(ع)
- حضرت ذالكفل(ع)
- حضرت ابراهيم(ع)
- حضرت سليمان(ع)
- حضرت محمد (ص) فراسوي حماسههاي صبر و اخلاق حماسهآفرينان
صبر
- جلافت و نوسانهاي زننده
- داوري عجولانه
- هرزگي
- شتابزدگي
- جوپذيري
- وابستگي مادي
- بيادبي پيامدهاي
ناشكيبي
- رفاهزدگي
- تنوعطلبي
- شكمبارگي
- كمظرفيتي
- ناداني و جهل
- جهادگريزي
- وسوسههاي اهريمني
- نگرش سطحي
- جوپذيري و جوزدگي
- جاذبه زر و زور زمينههاي ناشكيبي
و موانع استقامت
- شره و آز
- بهخودبندي و بطر
- بيتابي و جزع
- ترس (جبن)
- خشمگيني و سختي
- اندوهناكي و تنگدلي
- سست زباني
- حرس و آز
- ناخشنودي و ناسازگاري انواع بيصبري
بخش سوم: مؤلفههاي خسري شدن (ضعفها و تهديدها)
بديهي است، اين سوره شريف زيبا و جامع را از منظرهاي گوناگوني ميتوان نگريست. يكي از اين نگاهها، زاويه اضداد است. شناخت اضداد اجزاء سوره، خود كمك مؤثري به فهم جامعتر آن ميباشد. اين نتيجه را با دو استناد عقلي و روايي ميتوان دست يافت. استناد نخست، قاعده عقلي و منطقي مشهوري است كه ميگويد:
“تعرفالاشياء با ضدادها”
“براي شناخت امور، از عناصر متضاد آنها بهره بگيريد”
استناد دوم، بيان امام صادق عليهالسلام است كه فرمود:
“ان بني اميه اطلقوا للناس تعليمالايمان و لم يطلقوا تعليمالشرك لكي اذا حملوهم لميعرفوه”
همانا بني اميه مردم را براي يادگيري ايمان آزاد گذاردند، اما به آنان اجازه ندادند شرك را نيز بياموزند، (تا مردم از چگونگي حركت در راه شرك آگاه شوند) تا هنگامي كه شرك بر آنان تحميل ميشود، آن را نشناسند.
بنابراين، ميتوان به اهميت شناخت اضداد مؤلفههاي مطرح در اين سوره بيشتر پي برد. در اين صورت لازم است اضداد واژههاي ايمان، عمل صالح، تواصي به حق و تواصي به صبر و نيز عصر، انسان و خسر را تا حد ممكن و به استناد قرآن كريم پي برد.
علاوه بر آن كه تبيين و مقايسه در هريك از اين مفاهيم متضاد، ما را به مقصودي كه عرض شد. يعني فهم بهتر آنها ميرساند، زمينهساز مقصود نهايي ما از اين تحقيق هم خواهد شد كه انشاءالله در ادامه به آن پرداخته شود و چه بسا به لطف حضرت حق و دعاي اوليايش، برداشت مفهومي جديدي از اين آيات بتوان با رويكرد مديريت راهبردي بدست آورد.
اكنون با اين مقدمه به بررسي واژگان متضاد ميپردازيم به نظر ميرسد كه بتوان اين واژگان را در قالب دو نيم دايره كه در وسط آن انسان قرار دارد مورد بررسي قرار داد. نمودار شماره 5 بيانگر اين نگاه به نسبت جامع ميباشد.
از اين نمودار ميتوان استنباط كرد كه:
• در اين سوره محور اصلي و اساسي انسان است.
• اين انسان در مقابل دو انتخاب سرنوشتساز قرار گرفته است.
• انتخاب “عصر” و انتخاب “خسر”.
• عواملي كه انسان را به عصر ميرسانند، يعني او را انسان كامل مينمايند چهار مؤلفه ايمان،عمل صالح، تواصي به حق و تواصي به صبر ميباشند تا انسان عصري شود.
• در مقابل مؤلفههايي كه انسان را نه تنها خاسر بلكه خسر يعني عين خسارت و غرق در خسارت ميسازند. مؤلفههاي متضاد آن مؤلفههاي پيشين عصرساز هستند يعني كفر، شرك و فسق، عمل فاسد، تواصي به بيصبري و تواصي به باطل ميباشد.
اكنون تلاش ميشود تا با عنايت حضرت حق و دعاهاي اوليايش ، اين مفهومشناسي را دنبال كنيم.
كفر:
براساس بررسي و برداشت برخي از قرآن پژوهان، كفر بهطور كلي داراي دو مفهوم بيايماني و حقستيزي و نيز ناسپاسي ميباشد. اين مفهوم با واژههاي ظلم، شرك، نفاق و فسق نيز پيوندي تنگاتنگ دارد.
كفر و حقستيزي داراي زمينهها و پيآمدهايي است. برداشتهاي اين محقق قرآني در اين زمينه را در قالب جدول شماره 14 قابل دستهبندي و تقديم است.
شرك نيز اگر در مقابل ايمان فرض شود، باز داراي مؤلفهها، زمينهها و پيآمدهايي ميباشد. برخي از اين موارد با آنچه كه در حوزه كفر آمد مشترك و برخي خاص هستند. جدول شماره 15 بيانگر اين مؤلفهها است. برخي، در مقابل ايمان، فسق را قرار دادهاند. فسق و ظلم نيز داري انواع، زمينهها و پيآمدهايي است كه با نگاهي به مؤلفه آن، پي به وجوه اشتراك و افتراق هريك ميتوان برد. در جدولهاي شماره 16 تا 19 تلاش شدهاست تا اين استقراء در يك نگاه در انديشه خواننده عزيز تثبيت شود. بديهي است مقايسه تطبيقي هريك از اين جدولها با يكديگر و تلاقي مؤلفهها و شاخصها و جمعبندي آنها، خود كمك مؤثري به فهم عميقتر كفر و ابعاد آن ميكند. در عين حال كه رجوع به تفسيرهاي گوناگون پيرامون اين مفاهيم بسيار لازم و ضروري است. و صرف اين برداشتها كافي نميباشد.
- تعصب
- جهل
- انحصارطلبي
- سلطهگري
- استكبار
- نفاق
- دگمانديشي
- ازخود بيگانگي
- انحراف از سرشت انساني
- وابستگيهاي عاطفي
- اسارت درجاذبه هاي مادي
- ماديگري و معادناباوري
- هرزانديشي
- تنگنظري و سطحينگري
- وابستگي مادي
- وابستگي سنتي
- وابستگي سلطهپذيري
- جهل و بيفرهنگي
- عدالتستيزي و رباخواري
- تعصب نژادي
- قساوت
- نابخردي، منطقگريزي و دروغ
- غفلت و فراموشي
- فسادهاي اخلاقي و اجتماعي
- عواطف كور
- حقناشناسي
- غرور زمينههاي كفر و حقستيزي جدول شماره 15- زمينهها و پيامدهاي كفر و كفران، معاديخواه، 1378 : 645 تا 651 ازگلي، 1383
- محروميت از هدايت، بيداري و ايمان
- محروميت از ژرفانديشي
- محروميت از حال دعا و نيايش
- قساوت و كوردلي
- بخل و آزمندي
- نابودي استعدادها و سقوط سهمگين
- وسوسه و نااميدي
- تظاهر و رياكاري
- زبوني و رسوايي
- محروميت از ولايت الهي
- زورمداري، جنگافروزي و اختلاف
- وحشت، تنهايي و محروميت از امدادغيبي
- تحريف دين و كتمان حقايق
- تجزيهطلبي فرهنگي
- جدل
- حقستيزي
- حقگريزي و استهزاءآيات الهيحق
- مرگ معنوي
- سلطهپذيري
- پشيماني و روسياهي
- خشونت و زورگويي
- بيماري ذائقه فرهنگي و كژانديشي
- مردم ستيزي و حقپوشي
- لعنت و دشمني خداوند
- خرافهگرايي
- جوسازي
- حسد و بد دلي
- گمراهي و بد فرجامي
- شكست و ناكامي مادي و معنوي
- محروميت از توبه
- محروميت از شفاعت پيامدهاي كفر و حقستيزي
- تعصب و حقستيزي
- منطقگريزي
- استهزاء آيات الهي
- بخل و آزمندي
- افزونطلبي
- ماديگري
- معادناباوري
- سلطهگري
- سلطهپذيري
- نفاق
- استكبار
- وابستگي اسارتآور
- عدالت ستيزي
- غلو و خرافه گرايي
- فساد اخلاقي و اجتماعي
- قساوت و تحجر
- پيمانشكني
- بددلي و حسد
- تحريف حقايق و حقپوشي
- بينش طبقاتي
- خيانت مؤلفههاي فرهنگ كفر
- محروميت از ولايت و دوستي خدا
- محروميت از هدايت
- ناكامي و حبط اعمال
- تبديل نعمت به نقمت
- فقر و وحشت
- سقوط
- كوردلي
- انحراف پيامدهاي كفر
- غفلت
- تعصب
- كاهلي
- بخل
- زندگي در نظام سلطه
- سرمستي قدرت
- سرمستي رفاه زمينههاي ناسپاسي
جدول شماره 16- زمينهها و پيامدهاي شرك و رويكردهاي مبارزه با آن،
معاديخواه، 1378 : 501 تا 502، ازگلي، 1383
زمينههاي شرك پيامدهاي شرك مبارزه باشرك
• تعصب
• غلو
• خرافهگرايي
• قساوت
• حجاب طبيعت
• حجاب عصبيت
• جاذبه زر و زور
• حجاب قدرت و ثروت
• حجاب رفاه و امنيت
• بيماري و ذائقه ناسالم فرهنگي
• جدل و جو سازي
• توجيه شرك با جبر • وحشت و ترس از غير خدا
• پوچي، از خود بيگانگي و وابستگي
• آزمندي و بخل
• پشيماني
• انحراف و خرافه گرايي
• حقستيزي و زورمداري
• سلطهپذيري و سلطهگري
• ظلم و بيعدالتي
• اختلاف
• انحطاط و سقوط
• فروپاشي نظام هستي
• تنهايي
• رسوايي در رستاخيز
• حجاب رفاه و امنيت
• بيماري و ذائقه ناسالم فرهنگي
• جدل و جو سازي
• توجيه شرك با جبر • مبارزه فرهنگي
• مبارزه سياسي و دفاع در برابر زورگويي و سلطهپذيري
• تبرّي از مشركان
• بهرهمندي شرك ستيزان از امداد غيبي
• مبارزه با شرك در فلسفه بعثت
جدول شماره 17- انواع زمينهها و پيامدهاي فسق، اقتباس از
معاديخواه، 1378 : 602 و 603، ازگلي، 1383
انواع فسق زمينههاي فسق پيامدهاي فسق
• فسق سياسي
• فسق فرهنگي
• فسق عقيدتي
• فسق اخلاقي
• فسق اجتماعي
• فسق حقوقي
• فسق اقتصادي • تعصب سياسي و فرهنگي
• حقستيزي
• شهوت
• مسئوليتگريزي
• خيانت
• جاذبه ثروت • گمراهي و قساوت
• پليدي
• پيمانشكني
• دينفروشي
• محروميت از قبول عمل
• جهادگريزي
• نفاق
• خشم خدا و عذاب الهي
• انحطاط و سقوط
• سلطهگري
• سلطهپذيري
• وابستگي و اسارت
• غفلت
• ناكامي
• رسوايي
• حقستيزي
• شايعهسازي
- فاصله دل و زبان و حرف و عمل
- بيماري دل و بدانديشي
- محروميت از شعور و باريكبيني
- امتيازخواهي، تبعيضگرايي و انحصار طلبي
- جوپذيري
- خطرگريزي و ترس از مرگ
- غفلت از علم و قدرت حق
- وابستگيهاي مادي و خودمحوري
- طبقهگرايي و اشرافيت برپايه اصالت زر و زور
- سازشكاري و گرايش به دشمن
- محروميت از انديشه منسجم
- نظمگريزي و بيانضباطي
- هرزباوري و شايعهپذيري
- تنپروري و مشقت گريزي
- پيمان شكني
- مسخرهگري و تحقير مؤمنان برپايه بينش اشرافي و طبقاتيفرصت طلبي زمينههاي نفاق جدول شماره 18- نفاق شناسي، انواع، زمينهها و پيامدها و رويكردهاي نفاقزدايي، اقتباس از معاديخواه، 1378 : 750 تا 752، ازگلي، 1383
- خودفريبي
- رسوايي
- دروغ و توجيه
- انتقادناپذيري
- محروميت از بينش و جهادگريزي
- خودكامگي و فساد
- سلطهپذيري
- ماجراجويي
- تلاش براي نفوذ در بيت پيامبر و تجسس اسرار
- خيانت و توطعه
- پنهانكاري
- جوسازي به هر بهانه
- شايعه سازي
- وحشت
- پيمان شكني
- قساوت و محروميت از ژرفانديشي
- محروميت از هدايت
- گروهگرايي
- كفر و ارتداد
- سقوط سهمگين پيامدهاي نفاق
- بيحالي در عبادت و رياكاري
- بدبيني
- تذبذب
- خودنمايي و رياكاري
- غرور و استكبار
- ذائقه ناسالم فرهنگي
- بيادبي نفاقشناسي و نشانههاي نفاق
- مبارزه فرهنگي با نفاق
- پرهيز از برخورد عاطفي و شفاعت
- افشاي منافقان در رستاخيز
- تصفيه خونين در صورت ضرورت روشهاي نفاقزدايي
- نفاق فرهنگي
- نفاق سياسي انواع نفاق
- ظلم به خويشتن
- ظلم فرهنگي، اخلاقي
- ظلم سياسي
- ظلم حقوقي و اقتصادي
- بعثتستيزي
- غفلت و يادگريزي
- گرايش به ستمگر و سازش با ستم انواع ظلم جدول شماره 19- بررسي انواع، زمينهها و پيامدهاي ظلم و روش مقابله با آن، اقتباس از معاديخواه، 1378 : 530 تا 534، ازگلي، 1383
- سلطه مذهبي و توجيه شرعي
- ثروتاندوزي
- سلطه سياسي و استكبار
- تبعيض جنسي
- تبعيض طبقاتي
- انحراف جنسي و شهوتزدگي
- رفاهزدگي
- نفاق
- ضعف شناخت و بينش
- افراط و تفرط و عدم تعادل
- وابستگيهاي عاطفي
- كينهتوزي و دشمني:
- سلطهگري
- خودكامگي
- رقابت مادي
- تعصب
- تبهكاري
- مستي و قمار
- انتقام
- حسد
- تضادهاي فرهنگي و فكري
- جهل و غرور
- انحطاط
- بدزباني
- تضاد طبقاتي
- انحراف از خط بعثت زمينههاي ظلم
- محروميت از رهبران دادگر
- محروميت از تبصر و تخفيف در محرمات
- اختلاف و تحريف دين
- محروميت از هدايت و رستگاري
- تنهايي و حبط عمل
- محروميت از دوستي خداوند و امداد غيبي
- ذلت و درماندگي
- لعنت حق، سقوط در دوزخ و محروميت از عروج
- عذاب دنيوي و هلاكت
- تبعيض
- محروميت از امنيت معنوي
- فساد فرهنگي و اجتماعي
- فتنه اجتماعي و سلطه اهريمني
- گمراهي و خودكامگي
- قساوت
- ناسپاسي
- ناكامي
- تعصب، حقگريزي و حقستيزي
- محروميت از شفاعت و پوزش در رستاخيز
- پشيماني، افسوس و شرمساري
- گرسنگي و وحشت
- گنگي
- فريب و تزوير
- تكذيب معاد
- محروميت از پارهاي لذتها و مواهب پيامدهاي ظلم
- جهاد
- هجرت
- نهي از منكر
- حمايت از مظلوم
- الگوگيري از:
- فرهنگ وحي
- سيره صالحان
- فلسفه تزكيه و خودسازي
- فلسفه پاداش و كيفر
- عبرت از سرنوشت ظالمان
- اعتراف به ظلم
- عدم برداشت انحرافي از ظلم رويكردهاي ظلمگريزي وظلمستيزي
اگر بخواهيم رابطه ميان اين مؤلفهها را در قالب يك نمودار فرايندي نشان دهيم، به نظر ميرسد كه نمودار شماره6 بتواند عهدهدار اين مهم باشد.
نمودار شماره 6- الگوي ارتباطات تعاملي مؤلفههاي اساسي كفر، ازگلي، 1383
اين الگو بيانگر بيست نوع رابطه ميان اين مؤلفهها ميباشد كه در جاي خود ميتوان آنها را تجزيه و تحليل كرد و برآيند و آثار هريك از اين ارتباطات را نسبت به خود و بر ديگر مؤلفهها ارزشيابي كرد و سنجيد. آنچه تا كنون مطرح شد، براي بازكاوي ابعاد ايمان بوده است. اكنون چه بسا زمان آن باشد كه مفهوم عمل فاسد را مورد بررسي قرار دهيم كه در مقابل عمل صالح قرار دارد.
عمل فاسد:
همانطور كه ايمان به عمل صالح منتج ميشود، كفر هم در صحنه عمل در قالب عمل فاسد تجلي پيدا ميكند. بنابراين جا دارد كه عمل فاسد و مؤلفههاي آن مانند زمينهها و پيآمدهاي آن را به خوبي بشناسيم. اين ابعاد در جدول شماره 20 آمدهاست.
جدول شماره 20- زمينهها و پيامدهاي فساد، اقتباس از معاديخواه، 1378 : 600 و 601، ازگلي، 1383
زمينهها و عوامل فساد انواع فساد پيامدهاي فساد رويكردهاي مبارزه با فساد
• شرك
• كفر
• ماديگري
• فاصله قلب و زبان
• زورمداري و خشونت
• ناسپاسي و اسراف
• ظلم فرهنگي
• استكبار و سلطهگري
• سلطهپذيري
• انحصارطلبي
• كتمان حقايق
• حرامخواري و سرقت
• ناكامي و سركوبي
• تحريف و دروغ
• افزونطلبي و ظلم اقتصادي
• شهوت جنسي
• فتنههاي فرهنگي و اجتماعي
• هرج و مرج
• رفاهزدگي • فساد طبيعي
• فساد فرهنگي
• فساد سياسي
• فساد اقتصادي
• فساد عقيدتي
• فساد اخلاقي • محروميت از توفيق و امداد غيبي
• ننگ
• لعنت
• بدفرجامي
• نفي هويت و كرامت انسان
• فقر
• انحطاط و سقوط • در فلسفه بعثت
• در فلسفه جهاد
• در فلسفه قوانين كيفري
• در فلسفه نهي از منكر
• در توصيههاي قرآني براي پيشگيري از فساد
پس از آشنايي با عمل فاسد و فساد و ابعاد آن به بحث پيرامون باطل و تواصي آن ميپردازيم.
باطل و تواصي به آن:
مفهوم باطل در قرآن با خودمحوري، طغيان، خشونت ارتباطي تنگاتنگ دارد. و در اقتصاد، سياست و فرهنگ تجلي پيدا ميكند. جا دارد كه زمينههاي انديشه و موضع گيري باطل يعني خودمحوري، كفر و تعصب و استكبار و چهار معيار شناخت باطل يعني خشم خدا، سركشي، تاريكي، زيان و بيثباتي مورد كنكاش قرآني قرار گيرد. و در اين ميان بايد دانست كه مهمترين مرز ميان حق و باطل، يكي قرآن و ديگري معاد است كه شكست و تباهي باطل در پرتو اين دو آشكار ميشود. اكنون به بررسي برخي از اين مفاهيم در قرآن كريم ميپردازيم. يكي از اين عوامل خودمحوري است. خودمحوري داراي زمينهها و پيآمدهايي است. اين زمينهها و پيآمدها در جدول شماره 20 فهرست شدهاند. بديهي است كه عواملي چون سادهانديشي و گمانزدگي، هوسزدگي و وابستگيهاي عاطفي، تعصب، حسد و انحصارطلبي، خودمحوري، و سرانجام غرور و استكبار از جمله عواملي هستند كه زمينههاي حقگريزي و حقستيزي را پديد ميآورند. اگر بخواهيم محورهاي اصلي و پايههاي اساسي آن را در يك نمودار ترسيم كنيم، به نظر ميرسد نمودار شماره 21 تصويري از آن باشد. جدول مؤلفههاي كفر پيش از اين بهعنوان يك مؤلفه اصلي مورد بررسي قرار گرفت كه همان در اين بررسي هم قابل بهرهبرداري ميباشد.
جدول شماره 21- زمينهها و پيامدهاي خودمحوري، معاديخواه، 1378 : 384 و 385، ازگلي، 1383
زمينههاي خودمحوري پيامدهاي خودمحوري
• شرك (روم 30)
• سلطهگري (بقره 203- 207)
• معادناباوري (مطففين 1-6)
• تعصب (بقره 111-115)
• بخل و تنگنظري (نساء 37-38)
• تنگنا (معارج 11- 14) • انحصارطلبي(بقره 111-115)
• حقكشي و بيعدالتي(آلعمران 188)
• فساد اقتصادي(بقره 104)
• سلطهپذيري (بقره 94-96)
• جهاد گريزي (نساء 91-95)
• رياكاري (نساء (38- 39)
• اختلاف (نساء 128)
• خشونت و خونريزي (مائده 27-40)
• تبختر (لقمان 18-19)
• خودستايي (نجم (32)
• انتقادپذيري (بقره 206)
جدول شماره 22- زمينهها و پيامدهاي تعصب،
معاديخواه، 1378 : 246 و 247، ازگلي، 1383
زمينههاي تعصب پيامدهاي تعصب تعصبگريزي، تعصبستيزي
• وابستگيهاي عاطفي
• غيرت افراطي
• حسد
• انحصارطلبي
• منافع مادي و سلطهگري
• غلو و گزافهگويي
• جهل و بيسوادي
• تخريب و ويرانگري
• غرور و استكبار • منطقگريزي و هدايتناپذيري
• انشعاب و گروهگرايي
• تحريف و بدعت
• حقكشي و قانونشكني
• كينهتوزي و بدخواهي
• محروميت ازشناخت
• پشيماني
• تحقير
• عقدههاي رواني
• خشونت
• افراط و تفريط
• آتشافروزي • نفي تعصب در سياست و فرهنگ اسلامي
• نفي تعصب در سيره انبيا
جدول شماره 23- زمينهها، عوامل و پيامدهاي استكبار و روش درمان آن
معاديخواه، 1378 : 75 و 76، ازگلي، 1383
زمينههاي استكبار پيامدهاي استكبار روش درمان استكبار
• جهل
• غرور و خودخواهي
• معادناباوري
• غفلت از مشيت حق
• تعصب نژادي
• زمينههاي فرهنگي سلطه استكبار • نفي ارزشهاي اصيل و اصالت دادن به زر و زور
• سلطهگري
• كينتوزي و خشونت و جنگ
• خودمحوري، تنگنظري و بخل
• سقوط
• حقستيزي
• سلطه مستكبران و پيامدهاي آن • پرستش خداوند
• نيايش
• خودشناسي
• انديشه در قدرت و عظمت حق
• تأمل در سيره پيامبران
• حقپذيري
جدول شماره 24- زمينهها و پيامدهاي ايجاد خشم خداوند متعال
معاديخواه، 1378 : 75 و 76، ازگلي، 1383
زمينههاي خشم خداوند متعال پيامدهاي خشم خداوند متعال روشهاي خشنودي خداوند متعال و دوري از خشم حضرتش
• كفر، تعصب و حقستيزي
• ارتداد
• اسراف
• فسق و پيمان شكني
• دروغبستن به خدا
• بدزباني
• نفاق و فاصله حرف و عمل و تزوير
• بيخردي
• خيانت و سازش با بيگانه
• قتل و خونريزي و ديكتاتوري
• غرور نابجا، بدمستي و بيدردي
• تنپروري و جهادگريزي
• ناسپاسي نعمتها
• شرك
• رفاهزدگي و طغيان
• ظلم
• كتمان حقايق
• فساد و قطع رحم
• سلطهپذيري
• خودبرتربيني
• نفاق و آزار پيامبران
• استكبار • شعلهوري دوزخ
• ازخودبيگانگي
• پوچي
• تنهايي
• سلطه • پاكي
• نيكي و خدمت
• تقوا
• توكل
• شكيب
• دادگري
• اتحاد
• اطاعتپذيري
جدول شماره 25- انواع حجابها و تاريكيها،
معاديخواه، 1378: 548 و 550، ازگلي، 1383
حجابهاي طبيعي شناخت حجابهاي ظلماني حجابهاي نور
• حجاب صورت
• حجاب صورت تشابه
• غفلتهاي عادي
• وابستگيهاي طبيعي
• حجاب طبيعت
• زمان و مكان
• امنيت و رفاه • حجاب كفر و تعصب
• شرك
• قساوت و غفلت
• وابستگيهاي مادي
• ذهنيتزدگي و دانش منهاي بينش
• عرفان نظري بدون عرفان عملي
• سلطه اهريمني
• حسد، رقابت منفي و انحصارطلبي
• ظلم و خودكامگي
• غرور، استكبار و سلطهگري
• خودمحوري
• عصبيت، خودشكفتگي
• زر و زور
• فسق و گناه
• تقليد و جهل
• استعجاب
• روزمرگي
• ازخودبيگانگي
• وابستگيهاي گروهي
• رفاه و شهوت
• پيرايهها
• نفاق • حجاب علم
• حجاب ذات، اسماء و صفات خداوند متعال
• تجلي حق تعالي
• حجاب شريعت
• مراتب يقين و حجاب يكديگر
• هر آسمان، حجابي از آسمان برتر
• طبيعت
• تنزيل و حجاب تأويل
• متشابهات، محجوب در حجاب القاب
• زلال تسنيم، در حجاب چشمههاي بهشتي
• غيب در حجاب علوم و معارف
• قدرت مطلق، در حجاب علت و معلول
نمودار شماره 7 - فرايند ارتباطات ميان عوامل چهارگانه باطل، ازگلي، 1383 اين نمودار را نيز ميتوان به صورت تعاملي مورد بررسي و تحليل قرار داد.
در اين مطالعه پي ميبريم كه گرايش به باطل آثار منفي زيادي دارد كه از مهمترين آنها اين است كهموجب خشم الهي و ايجاد حجابهاي ظلماني در مسير انسان ميشود. ابعاد اين دو مفهوم را در دو جدول شماره 23 و 24 با هم مرور ميكنيم.
ناشكيبي و بيصبري:
در بررسيهاي گذشته روشن شد كه زمينههاي ناشكيبي و بيصبري را شش عامل تشكيل ميدهد. آنها عبارتند از:
1. رفاهزدگي، تنوعطلبي و شكمبارگي
2. كمظرفيتي و نداشتن شرح صدر
3. ناداني و جهل
4. جهادگريزي
5. وسوسههاي اهريمني
6. نگرش سطحي و سادهانديشي
اين عوامل پيآمدهايي با خود به همراه دارند. از جمله اين پيامدها عبارتند از:
1. جلافت و نوسانهاي زننده
2. داوري عجولانه
3. هرزگي
4. شتابزدگي در حركت
5. جوپذيري
6. وابستگي مادي
7. بيادبي
در اين بخش سعي ميشود زمينههاي ناشكيبي را با دقت بيشتري بررسي گردد زيرا همانطور كه امام علي(ع) ميفرمايد: مثل صبر نسبت به ايمان، مثل سر است نسبت به بدن، بنابراين نداشتن صبر به مثابه مرگ ايمان است. پس جا دارد كه اين بعد را تا حد ممكن بهتر بشناسيم. بديهي است شناخت جنبههاي متضاد مفهوم صبر، كمك مؤثرتري به شناخت خود مفهوم صبر خواهد كرد. برخي زمينههاي بيصبري، عبارت است از:
1- رفاهزدگي، تنوعطلبي و شكمبارگي،اين ويژگي از آفات بعثت و از زمينههاي جهادگريزي است (بقره 51، توبه 86)، همچنانكه آفت حكومت و زمينه فساد ميباشد (اسراء 16-17)، معمولاً رفاهزدگان در برابر بعثت موضعگيري ميكنند (مؤمنون 33)، كه البته پيآمد سهمگيني براي آنان به دنبال دارد (احقاف 20)، بر صابران است كه از سرنوشت آنان عبرت گيرند (هود 116)، شكمبارگي موجب جهادگريزي (بقره 61)، حرامخواري (صافات 62)، از خودبيگانگي (بقره 57)، بخل (فجر 17) و جنايتهاي فرهنگي (بقره 174) ميشود.
2- كمظرفيتي (هود 9-11)، اين ويژگي از آفات اصلي رهبري است زيرا شرح صدر كه در مقابل اين مفهوم قرار دارد، شرط اصلي رهبري ميباشد (نمل 32-35)، همانطور كه در سيره پيامبران و پيامبر خاتم(ص) (آلعمران 159،194)، و در سراسر قرآن بر آن تأكيد شدهاست و بهعنوان يك اصل در اخلاق اسلامي (آلعمران 134) و در سياست و فرهنگ اسلامي (بقره 62) بهطور جدي مطرح است.
3- ناداني و جهل:زمينه سوم در بيصبري انسان، جهل و ناداني اوست از نشانههاي جهل، تعصب و انحصارطلبي (بقره 112)، بلندپروازي و غرور (بقره 118)، مسخرگي و برخورد غير جدي (بقره 67) و گستاخي (احزاب 72) ميباشد.
بديهي است كه جهل تنها موجب شتابزدگي (نمل 71-72)، نميشود بلكه پيآمدهاي جهل فراتر از اين است و شامل شرك (انعام 100)، بدعت در دين (بقره 161)، گرايش به جبر (زخرف 20)، حق گريزي و حقستيزي (يونس 38و39)، سلطهپذيري (قصص 57)، گناه (انعام 54)، ظلم و جنايت (يوسف 89)، نياز و وابستگي (نمل 74و75)، استكبار و بينش طبقاتي (هود29)، دروغ (كهف 5)، خودباختگي و نوميدي (قصص 13)، عدم واقعبيني (انعام 35)، توقعات نابجا (انعام 37)، قيل و قال (رعد 13)، ارزيابي نادرست ارزشها (نمل 95)، عدم استجابت دعا (هود 46) و سرانجام نفي ارزش ديگران (انفال 31-34) ميشود.
4- جهادگريزي، زمينه چهارم در بيصبري، جهادگريزي است. بستر و زمينه جهادگريزي چهار عامل اساسي است كه عبارت از: فرصتطلبي (نساء71-72)، بينش مادي (احزاب 9-27)، ترس از مرگ (نساء 78)، وابستگيهاي مادي و عاطفي (آلعمران 155-158) و نفاق (نساء88-91) ميباشد.
5- وسوسههاي اهريمني: زمينههاي ايجاد و توسعه وسوسهها شامل تحجر (بقره 67)، ترس (بقره 268)، حد (مائده 30)، تمايلات نفساني (انعام 128)، وابستگي (توبه 24)، آزمندي و بدبيني (توبه 58)، نفاق (توبه 124) و ضعف بينش و شناخت (يونس 53) است كه در نتيجه موجب مسألهتراشي، آلودگي به فساد و جنايت،سلطه اهريمني و پشيماني، انحراف و جهادگريزي ميشود. دقت نظر در همه اينها بيانگر نسبت بيصبري و كمطاقتي و اين مؤلفههاي منفي است.
مجموع عوامل فوق را ميتوان در قالب جدول شماره 26 ترسيم كرد.
جدول شماره 26- زمينهها، نشانهها و پيامدهاي بيصبري و ناشكيبي، معاديخواه، 1380؛ ازگلي، 1383
زمينههاي بيصبري نشانههاي بيصبري پيامدهاي بيصبري
• رفاهزدگي
• تنوع طلبي
• شكمبارگي
• كمظرفيتي
• ناداني
• جهادگريزي
• وسوسههاي اهريمني
• نگرش سطحي و سادهانديشي • جهادگريزي
• فسادگرايي
• موضعگيري در برابر بعثت انبيا
• زود از كوره در رفتن
• تعصب و انحصارطلبي
• بلندپروازي و غرور
• مسخرهگي و برخورد غيرجدي
• گستاخي
• فرصت طلبي
• بينش مادي
• ترس از مرگ
• وابستگي مادي و عاطفي
• نفاق
• تحجر
• ترس
• حسد
• تمايلات نفساني
• وابستگي
• آزمندي
• بدبيني
• ضعف بينش و شناخت • جلافت و نوسانهاي زننده
• داوري عجولانه
• هرزگي
• شتابزدگي
• جوپذيري
• وابستگي مادي
• بيادبي
در مجموع به نظر ميرسد مؤلفههاي اصلي بيصبري شامل رفاهزدگي، كمظرفيتي، ناداني و وسوسههاي اهريمني باشد. در اين صورت ميتوان آنها را در قالب نمودار شماره 8 ترسيم كرد.
نمودار شماره 8- الگوي تعاملي مؤلفههاي تشكيل دهنده فرايند نظام بيصبري، ازگلي، 1378
اكنون به فضل الهي، مقدمات و تجهيزات لازم و نه كافي فراهم شدهاست تا با هم به تفكري راهبردي در نظام مديريت عصري بپردازيم. اميد است اين توفيق رفيق شود. انشاءالله.
بخش چهارم: پرسشنامهها و الگوهاي راهنماي تدوين اسناد
اكنون كه با عنايات حضرت حق جلجلاله و ادعيه و الطاف اولياي پاكش، در اين سير و سفر قرآني ما را به اينجا رساندهاند و براي برداشتن گامي كوچك بهسوي شناخت سوره مباركه والعصر، دست ما بگرفتهاند و پابهپاي به معراج عصراني ميبرند، سر به آستان سپاس و ستايش آن معبود بيهمتا ميگذاريم و توفيق ادامه اين سفر روحاني را از حضرت دوست استمداد ميكنيم.
حال زمان آن فرا رسيده است كه با كولهبار “عصري” آماده حركت بهسوي قله ديگري شويم كه از ابتدا آن را هدف گرفته بوديم و آن قله، قله شناخت مديريت در پرتو قرآن كريم است. بديهي است رسيدن به آن قله مرتفع خود مستلزم عبور از قلههاي ديگري است و آمادگي براي درك مفاهيم مديريتي در سوره والعصر، نخستين اين قلهها است.
براي رسيدن به اين مقصود، ابتدا بايد مسألهشناسي مناسبي از مسائل مديريت داشته باشيم.
از آنجا كه اين سوره با عظمت، پاسخگوي نيازهاي اساسي و كلان انسان است، بنابراين، انتظار پاسخگويي به پرسشهاي اساسي مديريتي انسان، از آن طبيعي است. پس ما سطح پرسشهاي خود را سطح مديريت و رهبري استراتژيك در نظر ميگيريم. با توجه به آنچه كه تاكنون از اين سوره شريف آموختهايم، بهنظر ميرسد كه فرصت ارزشمندي در اختيار ما قرار گرفته است تا پرسشهاي استراتژيك زندگي خود را در محضر “سوره والعصر” ارائه كنيم. اين پرسشها عبارتند از:
1. ارزشهاي اساسي در زندگي انسان كدامند؟
2. از منظر سوره والعصر، چشمانداز آينده زندگي انسان چيست؟
3. با تكيه بر سوره والعصر، انسان در زندگي داراي چه رسالت و مأموريتي ميباشد؟
4. اهداف كلي زندگي انسان از ديدگاه “والعصر” چيست؟
5. براساس سوره والعصر، محيط زندگي انسان چگونه تعريف ميشود؟ به تعبير ديگر انسان در محيط داخلي خود داراي چه قوتها و ضعفهايي است و در محيط خارجي وي از چه فرصتهايي ميتواند بهره ببرد و چه تهديدهاي در كمين اوست؟
6. براساس الگوي راهبردي والعصر، اولويتهاي قوت، فرصت، ضعف و تهديد انسان در زندگي چگونه قابل تنظيم است. و آيا ميتوان با استفاده از آنها انواع راهبردهاي اساسي زندگي انسان را تدوين و ارائه كرد؟ آن راهبردها چه و چگونه راهبردهايي خواهند بود؟.
7. براساس اهداف كلي، در راهبردهاي بدست آمده، اهداف عيني زندگي انسان عصري چگونه اهدافي خواهد بود؟
8. با توجه به سوره والعصر، اهداف عيني يك انسان مسلمان در زندگي عصري، طي چه مسئوليت”ها و وظايفي محقق خواهد شد؟
بهنظر ميرسد با رجوع دوباره به محتواي سوره مباركه والعصر، و ظرفيت تفسيري آن، بخصوص با رويكرد تفسيري قرآن به قرآن، امكان پاسخ به اين پرسشها فراهم باشد. البته، چهبسا برخي از قرآن پژوهان گرامي با مفاهيم مديريت استراتژيك، آشنايي كامل نداشته باشند كه بهنظر ميرسد با مراجعه به منابع فراواني كه اين سالها، در زمينه آن، منتشر شده است، اين امكان فراهم شود. و يا در صورت تشكيل “كارگاه مديريت راهبردي عصر” بتوان با تعامل چندجانبه، دراين مفاهيم به دانش مشترك و يكپارچهاي دست يافت. در اين فرصت سعي ميشود تا در هريك از ابعاد و پرسشهاي مطرح شده، پرسشنامه راهنمايي ارائه شود تا بتوان بهعنوان دست گرمي، پيمايش و تفكر راهبردي خود را در عرصه عصري آغاز كنيم. انشاءالله مفيد و مؤثر افتد. بديهي است كه مواد اصلي اين پرسشها و الگوها، در نظام مديريت راهبردي سازمان با رويكرد غربي و مادي عقل ابزاري و خرد منفعتگراست و بايد تا رسيدن به الگوهاي ناب قرآني كه نهتنها مستلزم كوهنوردي به معناي عام آن كه نياز به صخرهنوردي و سنگنورديهاي زمستاني سرد و يخبنداني است. از اين ابزارها و روشها و الگوها، با نهايت احتياط و دقت استفاده كرد. بايد استفاده كرد چراكه اين ابزارها هم حاصل عقل و تأمل بشري است كه عقل هم يكي از آفريدههاي حضرت حق است و پيامبر درون. بايد احتياط كرد زيرا بشر غرب نه تنها به همين پيامبر درون بسنده كرده است و از پيامبران بيروني كه از جانب حضرت حق براي كمك به اين بشر ناتوان اعزام شدهاند خود را محروم كرده است بلكه از همه ابعاد عقل خداداده و الهي هم استفاده نكرده است و به اين ترتيب، بديهي است كه الگوي بشري ناقص و محدود است. و بر ماست كه در طول انس با قران و براي يافتن الگوهاي وحياني - عقلاني، با نگرش انتقادي نسبت به اصلاح و تكميل آنها عالمانه گام برداريم. نه آنكه چونان ديگران كه خود را از نعمت وحي محروم كردند. ما نيز خود را از نعمت عقل آن هم عقل جمعي بشري كه در قالب علوم روز رو به تكامل است، محروم كنيم.
از خدا خواهيم توفيق ادب بيادب محروم ماند از لطف رب