يکشنبه ٣٠ ارديبهشت ١٤٠٣_ العربية|English
 


چاپ خبر Print

متن سخنرانی سردار سلیمانی در سالروز شهادت شهید همدانی


متن سخنرانی سردار سلیمانی در سالروز شهادت شهید همدانی

موضوعات مرتبط: بانک اطلاعاتی شهید حاج قاسم سلیمانی

 

متن کامل سخنرانی سردار قاسم سلیمانی در سالروز شهادت شهید همدانی
(تهران: 14 مهر 1395)

پیاده سازی و تدوین:
دانشکده و پژوشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه جامع امام حسین(ع)

"دانلود متن کامل سخنرانی سردار قاسم سلیمانی در سالروز شهادت شهید همدانی"

"دانلود فیلم کامل سخنرانی سردار قاسم سلیمانی در سالروز شهادت شهید همدانی"

مقدمه:

بسم‌الله‌الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و سلام و صلاه رسول‌الله و آله‌ آل‌الله. الحمدللَّه الّذی هدینا لهذا و ما کنّا لِنَهتدی لولا اِن هدینااللَّه» نثار روح منوّر و مطهر سرو و سالار شهیدان حسین‌بن‌علی(ع) روح منور امام(رضوان‌‌الله‌تعالی‌علیه) و برای شادی روح همۀ شهدا، شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم و شهدای اسلام در همه جا و آنهایی که در خط راستین اسلام و اهل‌بیت(ص) اجمائاً صلوات.


1) معنویت ماه محرم
خدمت شما برادران و خواهران گرانقدر این ایام پر از حزن و اندوه را و ایام محرم را عرض تسلیت دارم و گرامی می‌داریم یاد پیرو راستین و صحابۀ راستین سرو سالار شهیدان، حسین همدانی، حسین فاطمۀ زهرا که پس از قریب 1400 سال به کاروان کربلا پیوست و سرافزار و سربلند از میادین امتحان دنیوی از عمر خودش بیرون آمد.

قطعاً ایام محرم اگرچه ایام پر از حزن و اندوه است اما معنویتش برای جامعه ما اگر بیش از ایام ماه مبارک رمضان نباشد کمتر نیست، همان معنویتی که در شب‌های قدر انسان از مراسم‌ها و مناسبت‌ها حس می‌کند در مساجد، در تکیه‌ها و حسینیه‌ها و در جاهای گوناگون همین حس در ایام محرم به انسان دست می‌دهد، یک حس معنویِ دگرگونی عمومی، همان دگرگونی که در شب‌های قدر اتفاق می‌افتد همین دگرگونی در ایام محرم از ابتدای محرم تا انتهای محرم تا اربعین امام حسین شکل می‌گیرد، جامعه یک شستشوی همه‌جانبۀ جسمی و روحی پیدا می‌کند.


2) مذهب تشیع، بلندترین قله بشریت و خلقت
این هم از افتخارات شیعه است، ما افتخار می‌کنیم پیرو مذهبی هستیم که قلل آن بر فراز همۀ قله‌های بشریت و خلقت برافراشته شده، قله‌های اهل‌بیت، قلۀ رفیع بلندِ آسمانی و ملکوتی امیرالمومنین علی‌بن‌ابیطالب، قلۀ فاطمه اطهر، قلل فرزندان آن بزرگوار، امام مجتبی، سیدالشهدا، ابوالفضل‌العباس، زینب کبری و همۀ این اهل‌بیت مطهر از کوچک تا بزرگ‌شان، نمی‌شود در این مجلسی که یکی از غلامان، سربازان و اصحاب امام حسین(ع) به نام او برپا شده است نسبت به این مقام بزرگی، او به خاطر او و به عشق خاطر او و حرم دختر او به شهادت رسید، حرف نزد.
انگار خداوند همانطوری که با نزول قرآن آن را اعجاز رسالت پیغمبرش قرار داد، آن قانون مطلق انسانیت و بشریت به مسلمان‌ها قرار داد با نزول قرآن اسلام تحقق کامل پیدا کرد اما با عروج قرآن ناطق اسلام تضمین شد، امام حسین(ع) با عروج خودش که قرآن و حقیقت قرآن ناطق بود، با عروج خودش اسلام را تضمین کرد انگار دست خالق آنچنان مانند خلقت بشر که همۀ‌ اجزا و سلول‌های آن و همۀ اعضا و جوراح آن با دقت گذاشته شده است، چیدمان شده است، هیچ یک انسان فکر نمی‌تواند بکند که جای این در جای دیگری از بدنش می‌ّبایست باشد، خیلی با دقت طراحی جامعی این انسان از انتهای کف پایش تا فرق سرش تا موی سرش، تا ابروی صورتش تا پلک‌هایش چشمش تا سلول‌های ناپیدای درون وجودش با دقت کاشته شد، نگاشته شده و ترسیم شده است.
انگار حادثه کربلا مثل همین شکل از ابتدا تا انتها با همین دقت و با همین زیبایی چیدمان شده است و همۀ جزئیات او مثل نوش‌دارویی برای شفای بشریت است، برای علاج بشریت است، دارویی برای درمان نفس بشریت است، برای علاج ما در این دنیای فانیِ زودگذری که از آن عبور می‌کنیم.


3) نقش بی بدیل حادثه کوتاه کربلا در تاریخ
از دعای عرفه امام حسین(ع) تا همۀ گفته‌های امام حسین(ع)، تا همۀ بیاناتی که آنجا انجام گرفت و تا آخرین آن که در مجلس یزید بود، همۀ اینها خرد و کوچک و بزرگ با دقت انجام گرفته است،. حادثه کوتاهِ کربلا یک ترسیم، یک ویژگی‌ زیبایی ویژه‌ای دارد همۀ ثانیه‌ها و همۀ ذرات حادثه آن برای بشریت ارزشمند است.
اگر این صحنه‌های دردناکِ بهت‌آور کربلا نبود که بشر از درک آن متحیر است، آن بهت این است چطور در یک فاصلۀ‌ کوتاهی از رحلت پیامبر و اسلام و آن شور هیجانی که در بین مسلمان‌ها وجود داشت، هنوز رایحه پیغمبر(ص) استشمام می‌َشد، همۀ خاطرات مدینه در ذهن بخشی از کسانی که در مقابل امام حسین(ع) لشکر کشیدند وجود داشت، آن چیزی که بشر را متحیر کرده بود و به دردهای کربلا پرداخته است، همین مساله است که چرا این حادثه اتفاق افتاد و چرا اینگونه فجیع و غیرقابل باور در محضر عالم یک چنین حادثه‌ای اتفاق افتاد؟! به این دلیل بیش از آنکه به اصل هدف و مقاصد امام حسین(ع) پرداخته شود عموماً در همۀ مجالس ما به این دردها، به این مصیبت‌ها پرداخته می‌شود وگرنه همۀ شعارهای آن شعارهای دقیقی بود.
امام حسین(ع) در ریتم حرکتش، از عرفات، از صحرای عرفه تا گودی قتلگاه هیچ تغییر و تحولی در وجود امام حسین نشد. ما (برخی) وقت‌ها برای جلوه دادن آن درد و آن حادثه و آن دردناک بودن در ذهن شنونده طوری جلوه می‌دهیم که امام را در یک صحنۀ گیرافتاده‌ای که هیچ چاره‌ای ندارد جا می‌اندازد.
من در این صحنه‌های عمر خودم، خاطرات عمر خودم بعضی از صحنه‌ها را از اسرا و رزمندگان خودمان دیدم، از همین حوادث اخیر در مسالۀ مدافعین حرم از حملات آدم‌هایی که از نسل همان آدم‌ها هستند، داعش خوارج زمان ما شبیه‌تر از خوارج زمان امیرالمومنین(ع)، باورم نمی‌شود در صحنه کربلا العیاذبالله کوچکترین ضعفی اتفاق افتاده باشد. ما وقتی می‌بینیم آزاده و اسیر ما برای یک روستای دورافتادۀ کهنوج است با دست بسته این سرش را چرخاند در میان آن همۀ مسلحی که او را احاطه کرده بودند، فریاد زد مرگ بر صدام ضد اسلام! طبیعی است این تأسی به آن صحنه است، اگر ذره‌ای در آن صحنه تزلزل بود، این افتخار امروز بعد از 1400 سال اتفاق نمی‌افتاد.
داعش این شمشیرهای براقِ برنده، این شمشیرهای خاص سر بریدن را، این جوان‌هایی که از شیعه ‌ گرفتند، 1600 نفر را سر بریدند به هر یک از اینها گفتند به مذهب خودتان پشت کنید و به اصول خودتان اهانت کنید، آنها حاضر نشد، تیزی شمشیر را بر گلوی خودش حس می‌کرد، او حادثه خیلی عظمت داشت که بعد از 1400 سال چنین تاثیری بر جامعۀ ما گذاشت، شما امروز در صحنه‌های سوریه و عراق و کشور خودمان این را فراوان دیدید.


4) عروج قرآن ناطق و تضمین اسلام
 لذا از اول تا انتها عشق ایستاده بود از بیان امام حسین در نمازی که بر دو لشکر دشمن و لشکر خودش خواند، فرمودند من از پیغمبر(ص) شنیدم «مَنْ رَأى سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاًّ لِحُرُمِ اللهِ، ناکِثاً لِعَهْدِ اللهِ، مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللهِ، یَعْمَلُ فِی عِبادِاللهِ بِالاِثْمِ وَ الْعُدْوانِ فَلَمْ یُغَیِّرْ عَلَیْهِ بِفِعْل، وَ لاَ قَوْل، کانَ حَقّاً عَلَى اللهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ».  این اصول هدف امام حسین(ع) بود که پیغمبر(ص) فرمود اگر کسی سلطان و حاکم ستمگری را ببیند که حلال خدا را حرام کرده و اصول و حدود خدا را تعطیل کرده و حرام خدا را حلال کرده و حلال خدا را حرام کرده اگر با فعل و کلام خودش علیه او عمل نکند، بر خداوند است او را بر همان جایگاهی وارد کرده که آن حاکم ستمگر را وارد می‌کند و بعد فرمود «ألا وَ إِنَّ هؤُلاءِ، اینها یعنی آل ابی‌سفیان بنی‌امیه، قَدْ لَزِمُوا طاعَه الشَّیْطانِ، وَ تَرَکُوا طاعَه الرَّحْمنِ، وَ اَظْهَرُوا الْفَسادَ، وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَاسْتَأثَرُوا بِالْفَی، وَ أَحَلُّوا حَرامَ اللّهِ، وَ حَرَّمُوا حَلالَ اللّه» شعار امام حسین(ع)، حرکت امام حسین(ع) از اول تا انتهایش تا لحظۀ آخر که بچه‌هایش شهید شد فرمود «ربنا تقبل منا هذه القربان».
این حرکت یک اثر جاویدان گذاشت، این جامعه بشریت، اینکه عرض کردم با نزول قرآن، اسلام استقرار پیدا کرد و با عروج قرآن ناطق تضمین پیدا کرد، این یک حقیقت است. به این دلیل در ایام محرم، ضمن اینکه ایام حزن و اندوه است اما یک معنویت ویژه‌ای شبیه معنویت شب‌های قدر در همۀ ساعت‌ها و روزهای آن به جامعه ما می‌بخشد، الحمدلله جوان‌های ما، این لباس عزایی که همه در همۀ سطوح به تن می‌کنند این یک رسم بسیار فراگیری شده است.


5) تاثیر فرهنگ عاشورا
دلیل اینکه امروز هم در صحنه‌های گوناگون این دفاع موفق به وجود می‌آید، همین فرهنگ است، این فرهنگ ما را در دفاع مقدس پیروز کرد، از ابتدای انقلاب تا حالا در همۀ صحنه‌ها با تمسک به همین فرهنگ امام حسین(ع)، همۀ پیروزی‌ها و تضمین پیروزی‌هایمان را از این راه گرفتیم، با تأسی به امام حسین(ع) و اهل‌بیت عصمت و طهارت و اصحاب او، این جبهه تربیت پیدا کرده است و روز به روز یک تولد جدیدی پیدا می‌کند.
(فرهنگ عاشورا تا) دیروز فقط یک شعبه ایران داشت امروز شبعات متعددی در آن به وجود آمده است، امروز انصارالله هم در یمن به تأسی از این، به امام حسین(ع) و اهل‌بیت امام حسین(ع) اقتدا می‌کند. امروز حشدالشعبی هم در قدرت مقاومت خودش و اساس قدرت مقاومت خودش، گرفتن انگیزه و دافعۀ حقیقی از این جایگاه ارزشمند است.
این حادثه عاشورا، کربلا و محرم و گرامیداشت آن یک ضرورت پایان‌ناپذیر است با همان شکلی که امام توصیه فرمودند، سنتی، یک ضرورت پایان‌ناپذیر برای همۀ نسل‌ها است.از خدا می‌خواهیم ما را توفیق بدهد که رهرو راه امام حسین(ع) باشیم و همانند اصحاب آن بزرگوار خالصانه و صادقانه در این راه باقی بمانیم.


6) خاطره آخرین عکس یادگاری با شهید همدانی
این مجلس به نام یک شهید بسیار ارزنده‌ای برپا شده است من از فرزند گرانقدرش حاج‌آقا وهب و همۀ دست‌اندرکارانی که این مجلس بسیار باشکوه را در این مکان پر از معنویت در مسجد خدا برپا کردند، صمیمانه از طرف خودم و شما تشکر می‌کنم. از این هم که حقیر توفیق پیدا کردم در جمع شما عرایضی را عرض بکنم، خداوند را شاکرم. من پیشاپیش از اینکه اطالۀ کلام می‌کنم با توجه به اینکه از (ساعت ها) تا حالا اینجا بودید عذرخواهی می‌کنم، دوستان مجاز است هر کسی خواست برود خیلی رودربایستی نکنید.
من آخرین لحظه‌ای که شهید همدانی را دیدم تقریباً چند ساعت قبل از شهادتش بود. یک حالت جوانی در او دیدم، شهید همدانی انسان صبوری بود، به تعبیر ما خیلی اهل شلوغ‌کاری، نماد و نمودی در جامعه نبود، شخصیت خاصی داشت، تا کسی به او نزدیک نمی‌شد پی به شخصیت او نمی‌برد.
من در دوران دفاع مقدس به دلیل اینکه هر یک از یگان‌ها در یک جایی عمل می‌کرد خیلی این معرفت را نسبت به شهید پیدا نکردم در دورۀ و حادثه سوریه به وجود و حضور شهید توفیق و فرصتی شد که از نزدیک با این چهرۀ درخشان و ارزشمند آشنا شوم. من در لحظۀ آخر که شهید همدانی را دیدم یک لحظه تکان خوردم، من بعداً فهمیدم او از شهادتش مطلع بود ولی بعداً‌ با گفتگویی که با خانوادۀ‌ بزرگوارش انجام دادم دیدم او از چند روز قبل مطلع بود و همۀ کارها و اقداماتی که انجام داده بود دقیقاً این پیام بود و این نکته را به خانواده می‌رسانده که او در حال رفتن است. آنجا با خنده به من گفت، اینکه می‌گویم در شکل جوانی او را دیدم، آن حالت کَتومی و سکوت خاص را در او ندیدم، خیلی بشاش و خندان بود، به خنده گفت بیا با هم یک عکسی بگیریم، شاید این آخرین عکس من و تو باشد، خیلی اهل این کارها نبود که به چیزی اصرار کند و بخواهد مثلاً عکسی بگیرد چه خودش، چه با کسی، من وقتی این حرف را زد تکان خوردم، از همان جایی که او می‌خواست برود من داشتم برمی‌گشتم، خواستم چیزی بگویم، ولی یک حسی به من گفت چیزی نیست، خبری نیست، چیزی به او نگفتم،
وقتی این حالت را در شهید همدانی دیدم این شعر به ذهنم آمد:
«رقص و جولان بر سر میدان می‌کنند/
رقص اندر خون خود مردان می‌کنند/
چون رهند از دست خود دستی زنند/
چون جهند از نقص خود رقصی کنند»
این حالت خیلی حالت زیبایی است، قطره‌ای که به دریا متصل می‌شود دیگر قطره نیست، دیگر دریا است، من این دست و رقص را در او دیدم، این حالت پرواز را، این حالت اشتیاق و عروج را. 


7) یگانه های عالم خلقت
من اگر بخواهم پیرامون شهید صحبت کنم باید به سه جایگاه سر بزنم و حول آن حرف بزنم. ما وقتی شخصیت‌هایمان را از دست می‌دهیم بعداً متوجۀ ارزش آنها و آن والا بودن‌شان می‌شویم اینها مانند شهید همدانی، شهید خرازی، شهید کاظمی، حسن باقری که بهشتیِ جنگ ما بود، علی هاشمی، اینها در هر صد سالی، 500 سالی یکبار متولد می‌شوند. چقدر این عالم خلقت تولد پیدا کند تا کسی مثل امام خمینی(ره) در درون آن، خیلی بعید است سال‌های طولانی، قرن‌ها باید بگذرد این زمین و این عالم خلقت یکی مثل او تربیت کند، یکی مثل او متولد شود، اینها در آن قافله و شکل هستند، مثل اینها،‌ مثل شخصیت و وجود آنها به این سادگی پیدا نمی‌شود.
آنها وقتی می‌روند یک خلاء است، درست است آنها یک هدف بزرگ را محقق می‌کنند، یک پیروزی بزرگ را برای ما به ارمغان می‌آورند و ما را در ابعاد گوناگون تضمین می‌کنند اما این خلاء آنها غیرقابل جبران است مانند مالک اشتر برای امیرالمومنین، خیلی آدم در سپاه امیرالمومنین بود، خیلی افراد متعدد و اصحاب دیگری بودند اما مالک چیز دیگری بود، به این دلیل وقتی شهید شد، فرمود «بعد مصابنا رسول اللّه فإنّها من أعظم المصائب»، خیلی کلام بزرگی از امام معصوم است، بعد از مصیبت پیغمبر(ص) مصیبت شهادت مالک از اعظم مصیبت‌ها برا من بود بعد فرمود «على مثل مالک فلتبک البواکى» باید برای کسی مثل مالک مادرها گریه کنند،  «واللّه لیهدّنّ موتک عالما و لیفرحنّ عالما» به خدا قسم مرگ تو یک عالمی را خوشحال کرد و یک عالمی را ویرانه کرد، عالم معاویه را خوشحال کرد، عالم علی‌بن‌ابیطالب را ویرانه کرد.
این نقش آدم‌های بزرگ است، این نقش انسان‌های انسان‌ساز است، این نقش انسان‌های سرنوشت‌ُساز است. وقتی می‌گوییم شهید همدانی بحث در این چارچوب است او فقط یک شهید است، اینکه امام فرمودند "بهشتی یک ملت بود" شاید خیلی این کلام را هضم نکردیم که این کلام یعنی چه؟ اهمیت وجودی یک شخصی به اندازۀ یک ملت می‌شود، به اندازۀ تاثیر یک ملت می‌شود. شهید همدانی یک لشکر بود، یک استان، یک شهر بود یک فرد نبود.


8) تأسیس لشگر انصارالحسین توسط شهید همدانی
من در این سه بخشی که عرض کردم باید سر بزنیم، این شهید بزرگوار را یک ردیابی کردیم، قدری خودمان را تجدید معرفت کنیم. یکی دفاع مقدس است، اگر بخواهم مختصر عرض بکنم شهید همدانی سه تا کارکرد مهم داشت. یک کارکرد او تاسیس شمشیر برنده‌ای که اسم آن را لشکر انصارالحسین گذاشته‌اند، یک پادگان، یک سرزمین درست کرد، یک لشکر را درست کرد و او تاسیس کرد نه تاسیس کردن او را بر آن گماردند، نه، این حاصل فکر و ابتکار او بود.
او لشکر انصار را تاسیس کرد. این یک صدقۀ جاریه‌ای است که در داخل کشور ما در سرزمین‌ها، در حدود و در مرزهای ما و در هر کجایی که ناامنی وجود داشت، در هر کجا نظام جمهوری اسلامی بخواهد یک نیروی فداکار را اعزام بکند، این لشکر مسجد و صدقۀ جاریۀ شهید همدانی است. مسجد فقط مسجد نیست بعضی وقت‌ها یک فرد یک مسجد روان است، یک سازمان یک مسجد روان، گویا و ناطق است، او مشخصات و مختصات یک مسجد را با همۀ خصوصیات اخلاقی و دینی در درون آن پایه گذاشت، نام آن را لشکر انصارالحسین گذاشت. این یک گام و یک کار او بود.


9) نقش ابتکاری شهید همدانی در دوران دفاع مقدس
اقدام دیگر او نقش ارزنده از ابتدای حادثه دفاع مقدس تا انتهای دفاع مقدس در همۀ پیروز‌ی‌ها بود، شهید همدانی در همۀ پیروزی‌ و نبردهای مهم و سرنوشت‌ساز این ملت، از فرماندهان برجسته، طراح، خوش‌فکر و اثرگذار جنگ بود، جزء آن معدود افرادی بود که شناخته‌شده و جبهه‌دار بود، جبهه‌ها را اداره می‌کرد، طراحی می‌کرد، هجوم می‌کرد، دفاع می‌کرد.


10) نقش شهید همدانی بعد از دوران دفاع مقدس
اما کار سوم شهید همدانی از دو کار اول بااهمیت‌تر بود و آن همان چیزی بود که دفاع مقدس را در جان‌ها، چشم‌ها و عقل‌ها و ذهن‌ها و وجدان‌ها جا انداخت و عزیز کرد. این عزتی که امروز شما می‌بینید، رهبر معظم انقلاب نماد این دوره را دور گردن خود دارد، این چفیه را امروز روحانیون در سطوح گوناگون به رهبر معظم انقلاب تأسی و تمسک می‌کنند، این چفیه را دور گردن خودشان می‌اندازند، عمامه به سر دارند، در تاریخ اسلام چنین چیزی، چفیه تناسب نداشته است، اینقدر فرهنگ ارزنده است که نماد آن رهبر معظم انقلاب به آن افتخار می‌کند.
آن چیزی که من از دو بُعد اول شخصیت شهید همدانی عرض می‌کنم مهمتر بود، آن تاسیس مدرسه فکری بود، مدرسه حسین همدانی، ده‌ها هزار جوان از همدان و جاهای دیگر کشور دنبال این مرد راه افتادند و او مثل یک کبوتر مادری که در دهان بچه‌های خوش دانه می‌گذارد، آنها را تغذیه می‌کند، حمایت می‌کند، بچه‌های این ملت را اینگونه تربیت کرد، یک مدرسۀ فکری و ارزنده‌ای که کانون‌های بزرگ مذهبی ما در مقابل آن کم می‌آورند، این اثر این فکر بود.
بخش دوم عمر شریف شهید همدانی هم خیلی پرعبرت است، اگر ما به آن توجه بکنیم این بخش برای ما ملموس‌تر است، قابل‌توجه‌ و درک‌تر است، جنگ تمام شد او آمد در جامعه‌ای که من و شما در آن زندگی می‌کنیم، این دنیا است. جنگ به دلیل فضایی که داشت، طوفانی که وجود داشت، در این فضای معنوی اجازۀ برگشت نمی‌داد هر کس در این حوض دفاع مقدس قرار می‌گرفت، ناخودآگاه تطهیر می‌شد و عوض می‌شد. اما بعد از جنگ اینگونه نبود به تعبیر آن عالم بزرگوار فرمود در زمان جنگ دین ما جلو بود، دنیای ما پشت سرش بود، دنیای ما هر چه تلاش می‌کرد به دین ما برسد،‌ نمی‌رسید اما امروز دنیای ما جلو است و دین ما پشت سرش است، این فرق آن دوره با این دوره است.
اینکه فرمود علیکم به جهادالاکبر، این به دلیل سختی و تفاوت جدی بین آن صحنۀ ایثار و این صحنه‌ای است که مسابقه در دنیا است. در ظاهر او سرتیپ بود، امیر بود،‌ سردار بود، در زمان جنگ که اینها نبود برادر بود اما این القاب، رتبه و جایگاه آمد بعداً خانواده آمد، فرزند و نوه آمد، خانه آمد، اینها همه قفل‌هایی هستند که انسان را زمین‌گیر می‌کند، میخ‌هایی هستند که انسان را بر زمین میخکوب می‌کند و می‌بندد، این خیلی مهم است.
 هیچ کس استفاده و بهره‌برداری از دنیا را منکوب نمی‌داند، عاطفه در همۀ انسان‌ها وجود دارد، مگر می‌شود کسی نسبت به زن و بچه و فرزندان خودش عاطفه نداشته باشد؟ این جزء چیزهایی است که خداوند در وجود انسان خلق کرده است و به ودیعه گذاشته است و انسان این عاطفه را دارد، اما آن چیزی که اهمیت دارد و امیرالمومنین به آن عمل می‌کرد و کسی نمی‌تواند مثل آن عمل بکند و این شهدا توانستند از این زمین خودشان را بکَنند این است که در این دل و در بین همۀ این عاطفه‌ها، انسان را نگیرد، قلب انسان هدف انسان نشود و قلب انسان را تصرف نکند، اگر این نشد هر محبتی وجود داشت به شرطی که این محبت هدف نشود اشکال ندارد.
 شهید همدانی نگذاشت این تعلقات برای او هدف شوند، او برای خیلی از منصب‌ها مسئول بود، پیشنهاد داشت، این رتبه را درآورد، این درجه را درآورد به جای اسم سردار حسین همدانی به دورۀ اول خودش در دفاع مقدس برگشت، برادر حسین یا برادر حاج‌حسین، ابو وهب شد نه سردار ابو وهب و به جای لشکر انصارالحسین آمد یک نام زیبا، مقدس و دلنشین به نام مدافعین حرم تاسیس کرد.
این عمر بابرکت، زیبا، بعضی‌ها صد سال عمر می‌کنند، آثار ندارند، کسی مانند شهید مطهری، علامه طباطبایی یک آثار ارزنده‌ای برای تربیت به جای می‌گذارد، یکی مانند امام(ره) یک نظام را به جا می‌گذارد، کسی مانند مقام معظم رهبری یک دنیایی از تربیت به وجود می‌آورد، این عمرِ‌ بابرکت است.


11) تحلیلی جامع از حادثه سوریه
شهید همدانی در قرییب 60 سال عمر، زیباترین و بهترین ثمره را از عمر خودش دریافت کرد، به آنجا آمد، 5 سال از حادثه سوریه می‌گذرد. من قصد داشتم در این جلسه قدری دربارۀ چرایی سوریه حرف بزنم، برای تجلیل از این شهید بزرگوار، این حقی که او ادا کرد، این کار بزرگی که او به جا گذاشت، این حادثۀ بزرگی که او سردمدارش بود، تاثیر اساسی در مقاومت در صحنۀ سوریه گذاشت، من قدری پیرامون آن می‌خواهم صحبت کنم.
چرا اینقدر دنیا حول این نظام در سوریه و اساساً این جغرافیای سوریه بسیج شده است؟ ماجرا چیست؟ موضوع پیرامون یک شخص است و اتهاماتی که به او می‌زنند بحث اقلیت و اکثریت، بحث دیکتاتوری و بحث‌های گوناگون دیگر یا نه چیز دیگری است؟
من اول یک فرقی بین نظام سوریه با نظام‌های دیگر عربی عرض کنم، بعداً چرا ما در آنجا دفاع می‌کنیم؟ شاید اول بار خلاف مَنهج خودم که عموماً وارد این بحث‌ها نمی‌شوم می‌خواهم در این مجلس شریفی که به نام شهید است حرف بزنم.
ما در دنیا کشورهای عربی مختلفی داریم، ثروت فراوانی دارند همۀ این کشورها جزء در مقطع کوتاهی به آرمان مسلمان‌‌ها پشت کردند که نماد حقیقی آنها فلسطین بود. حادثه قرارداد ننگی کمپ‌دیوید همه دیدند آن کاری که رژیم مصر در زمان انور سادات با بگین خائن کرد. شمشیر را از پشت به قلب مسلمان‌ها ورود کرد، جبهه مقدم مسلمان‌ها فرو ریخت، این دست خائنانه و شروع خیانت از اینجا بود، این شکستن حریم‌ها، عبور از خطوط قرمز و مرزها همین است.
حادثه کربلا هم همینطور اتفاق افتاد. این دست خائنانه در آنجا یک خیانت را در جهان اسلام توسعه داد و آرام آرام وسعت کرد تا به امروز که داریم می‌بینید کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس، این کشوری که امروز حرمین شریفین کعبه و مکه و مدینه را در دست خودش گرفته است، اینها برای نزدیکی و تقرب مسابقه گذاشتند، این ثمرۀ آن خیانت است، آن دست کج و آن دست خائنانه این‌چنین اثری گذاشت.
 بعد هم مصر در زمان ملک‌حسین، مغرب و مراکش رفت، همۀ اینها یکی پس از دیگری یا سرّی یا علنی رابطه برقرار کردند و پشت مسلمانان را خالی کردند یک کشور در عالم عربی باقی ماند حاضر شد سیادت خودش را، امنیت و تمامیت ارضی خودش را فدای مسلمانان بکند، این گزاف نیست. آنها آمدند این کار را در زمان کلینتون انجام دادند،‌ بنا بود در پاریس موضوع صلح سوریه و رژیم صهیونیستی تمام شود، نوشته بودند، همه چیز روی ورق برای امضاء آماده بود، حافظ اسد به پاریس رفت، صبح نیامد، گفتند چرا؟ گفت من جوان بودم یادم است در دریاچه طبریا من افسر جوانی بودم شنا می‌کردم ـ‌این برای سوریه است ـ‌ حاضر نشد نه به خاطر اینکه ؟؟؟؟ ‌چون می‌دانست اثر سازش سوریه بر جبهه پایداری در مقابل رژیم صهیونیستی چیست، حاضر نشد و امضاء‌ نکرد، همۀ مقدماتی آمریکایی‌ها و غربی‌‌ها فراهم کرده بودند همه آمده بودند، همۀ آنها را بهم زد.
در زمان آقای بشار اسد، شما دیدید، ملک عبدالله به سوریه آمد دست بشار اسد را گرفت به لبنان برد،‌ لبنانی که ارتش سوریه را بیرون کرده بود و مجسمه حافظ اسد را از وسط بیروت پایین کشیده بود. گفت پسرم این لبنان برای تو، از او چه می‌خواست؟ از او خواست از ایران دست بکشد، از حز‌ب‌الله دست بکشد. حتی این عرف‌های دیپلماسی که عموماً جاری است، بدون فهم دقیق و درستی اسم آن را منافع ملّی می‌گذاریم. خیلی‌ها خودشان را می‌بازند، اسم آن را آوردۀ مهم و بزرگ می‌گذارند، او نپذیرفت.
حادثه هجوم به سوریه، همین وضع جدید، 4 سال از حادثه گذشته بود، سال قبل نظام سوریه از درون و بیرون زیر فشار مانند حالا فوق‌العاده‌ای بود، توطئه داخلی و بیرونی، محاصره برای شکستن این نظام، از همۀ ابزارهایشان استفاده می‌کنند. روس‌ها وساطت کردند که مذاکره بین سعودی‌ها و نظام سوریه انجام بشود، آقای محمد بن‌سلمان ولیعد دومی که خیلی عجول است می‌خواهد زودتر اولی را کنار بزند حتی پدر خودش را چه بسا بکشت و جای او بنشیند، او به روسیه رفت و روس‌ها با او صحبت کردند و قبول کردند که این وساطت انجام شود. رفتند با حضور روس‌ها فردی از سوریه، آقای محمدبن‌سلمان وقتی در جلسه حضور پیدا کرد، انگار نه انگار، از آقای بشار اسد سوال کرد ایشان چطور هستند حالشان چطور است؟ خانواده چطور هستند؟ ایشان گفت دیدم فضا خوب است، گفتم بیایید این داعش که خطر عمومی برای ما است با هم مشترک ضد اینها شویم، گفت این چیزی نیست، داعش و جبهه‌النصره و همه را ما یک روزه تمام می‌کنیم، شما نگران نباشید! شما یک مشکل دارید، مشکل شما ارتباط شما با جمهوری اسلامی است، شما این ارتباط را قطع بکنید، علیه آن موضع بگیرد، همۀ اینها تمام می‌شود.
درست می‌گوید سوریه دو مشکل دارد اینکه می‌گویند این نظام چه است و چه نیست. برخلاف همۀ آنها من اینجا نیامدم فقط از نظام سوریه دفاع بکنم، می‌خواهم یک واقعیت را بیان کنم، ما تمام کشورهای عربی را داریم می‌بینیم.
 در عربستان قریب 30 درصد شیعه وجود دارد، یک مدیرکلی از این جمعیت 30 درصدی یا 25 درصدی وجود ندارد، قریب به 70 درصد یک طایفه وجود دارند، یک وزیر یا یک افسر عالی‌رتبه از آنها را راه نمی‌دهند، یک افسر جزء را راه نمی‌دهند.
بعد در نظام سوریه از صددرصد این نظام، 98 درصد آن متعلق به اهل سنت است، متعلق به دَروزی‌ها است، متعلق به مسیحی‌ها است و همۀ آحاد در آن نقش دارند، اقلیتی که گفته می‌شود که اقلیت بر اکثریت حکومت می‌کند، کمتر از 10 درصد سهم خودش یعنی فقط 2 درصد توانسته از سهم 25 درصدی جمعیت خودش، تصاحب کند. اگر مردم علیه این نظام هستند، ارتش سوریه 5 سال است دارد مقاومت می‌کند. 98 درصد ارتش اهل سنت هستند، 98 درصد از افسران عالی‌رتبه آن از وزیر دفاع تا سطوح فرماندهان لشکر تیپ‌ها، گردان‌ها و سطوح مختلف، این ارتش چرا ایستاده است؟ این ملت که میلیون‌ها نفر در استان‌های حمص و حماه، طرطوس و لاذقیه و غیره هستند، اگر مردم این نظام را نمی‌خواهند چرا علیه این نظام قیام نمی‌کنند؟
برای آنها همین دو مشکل نظام است، یک محوریت سوریه در خط مقاومت و در حمایت از مقاومت، دوم نزدیکی نظام به نظام جمهوری اسلامی، مشکل آنها این است نه چیز دیگری.


12) دلیل دفاع ایران در سوریه
ما که امروز در سوریه دفاع می‌کنیم نه فقط از سوریه دفاع می‌کنیم از همۀ عالم اسلامی دفاع می‌کنیم، ما از جمهوری اسلامی هم دفاع می‌کنیم. شما یادتان است در دورۀ دفاع مقدس، وفای همین نظام برای ما کافی است که روزی به آن کمک کنیم.‌ در دفاع مقدس همۀ (دولت های) عربی ضد ما موضع گرفتند، یک کشور در حالی که با صدام قرابت بعثی داشت اما در کنار ما ایستاد و از جمهوری اسلامی دفاع کرد و آن نظام سوریه بود.
اگر جمهوری اسلامی در این صحنه نمی‌ایستاد، اگر شهدای والامقام ما که تعداد زیادی از آنها متعلق به شهرک شهید محلاتی هستند اگر به شهادت نمی‌رسیدند و ایستادگی نمی‌کردند، چه اتفاقی می‌افتاد؟ داعش و گروه‌های تکفیری اول برای نظام سوریه تاسیس نشدند، همۀ این اساس برای جمهوری اسلامی (ایران) بود. هجوم اولیه که به عراق صورت گرفت، اگر آنها می‌توانستند به مقدسات ما برسند، مقدسات ما را تماماً ویران می‌کردند، نوامیس مسلمین را نه تنها با مسالۀ شیعه، با سنی‌ و شیعه، ما دفاعی که امروز در دفاع از اهل سنت انجام می‌دهیم، در خیلی از جاها بیشتر از شیعه است. در عراق منطقه‌ای از شیعه تهدید نشد، امروز جوانان شیعه در آزاد کردن مردم اهل سنت از چنگال داعش در موصل، در جاهای گوناگون تلاش کردند.
اگر این ایستادگی صورت نمی‌گرفت و این نظام در سال‌های اول همانطور که بعضی‌ها وعده دادند گفتند ما نماز عید فطر را در مسجد بزرگ اموی در دمشق می‌خوانیم  و این تصور واهی و باطل را داشتند که مجدداً یک امپراطوری جدیدی تاسیس بکنند، اگر کمک جمهوری اسلامی نبود اگر تلاش برای ایستادگی در صحنۀ سوریه صورت نمی‌گرفت، داعش و جبهه‌النصره در آنجا حکومت تاسیس می‌کردند، شما تجسم کنید چه اتفاقی می‌افتاد؟ اگر این لشکرها گستاخ و خوناشام، شما دیدید با یک طفل فلسطینی در مقابل انزار عمومی و دوربین‌ها، چه عملی انجام دادند؟ با خلبان اسیر اردنی چه اعمالی انجام دادند؟ با هزاران دختران ایزدی که به اسارت درآورده بودند چه رفتار وحشیانه‌ای انجام دادند! چه قتل‌عام‌هایی انجام دادند، چه ذبح‌های وسیعی از مسلمانان انجام دادند! امام جماعت یکی از مساجد اهل‌سنت در بغداد در انفجاری که در مسجدش صورت گرفت، مجروح شد، تلویزیون الجزیره خواست شیطنت بکند رفت با او مصاحبه کرد، خواست آن را به موضوعات طایفه‌ای منتسب کند، گفت نه، مردانگی از خودش نشان داد، گفت 90 درصد از مساجد اهل سنت توسط گروه‌‌های تکفیری داعش منفجر شدند.


13) اهداف خطرناک داعش
این فکرِ گستردۀ خوارج، خوارج آن زمان یک فکر محدود بود، این فکر گسترده‌ای که از همۀ دنیا سربازگیری می‌کند، از همۀ دنیا امیر پیش‌بینی کرده است، حاکم شرع پیش‌ّبینی کرده است، سازمان پیش‌بینی کرده است،‌ اگر این فکر موفق می‌شد یک حکومت را به معنای حقیقی تاسیس می‌‌کرد، خدا می‌داند چه فاجعۀ عظیم و بزرگی در عالم اسلامی اتفاق می‌افتاد! چه ذبح‌هایی صورت می‌گرفت، چه نوامیسی مورد اهانت قرار می‌گرفت!
جمهوری اسلامی ایستاد، به این ایستادگی در مقابل این گروه‌ها افتخار می‌کند، در مقابل این توطئه که دو هدف داشت،‌ یکی فروپاشی جبهه مقاومت. با فروپاشی مهمترین کشور که محور پایداری مقاومت بود، دوم با شعله‌ور کردن جنگ مذهبی و طایفه‌ای و رونق بخشیدن به جبهه‌النصره، داعش و گروه‌های تکفیری، جمهوری اسلامی و حزب‌الله و فلسطین را زمین‌گیر کند،‌ و همۀ عالم اسلامی را مشغول خودش بکند.
 جمهوری اسلامی به این صحنه آمد و به نظام سوریه کمک کرد و نظام سوریه امروز توانسته است بعد از 5 سال فشار فراون، محاصره و سختی‌های گوناگون، امروز دنیا دارد به تروریست بودن این گروه‌ها اعتراف می‌کند و به ضرورت بقای این نظام اقرار می‌کند، این در اثر ایستادگی بود، در اثر همت شهید بزرگوار شهید حاج‌حسین همدانی بود.‌ او آمد ایستاد، تشخیصِ‌ دقیقی داد و در این میدان ایستاد و کمک کرد،‌ ما رزمنده نبردیم ما کمک کردیم این نظام مشروع ایستاد و امروز باید بگوییم همه کسانی که دچار تردد در اهل سنت بودند، بدون استثناء امروز جمهوری اسلامی را مدح می‌کنند و معتقدند اگر فداکاری‌های جمهوری اسلامی نبود نه تنها نظام سوریه بلکه تمام نظام‌های منطقه دست داعش می‌افتاد.


14) ایستادگی نظام سوریه با پشتوانه مردمی
عِده و عُدۀ آنها (داعش) کم نبود، آمریکا، سعودی، رژیم صهیونیستی و دیگر کشورهای منطقه همۀ آنها ضد این نظام بودند. این نظام مقاومت ارزنده‌ای از خودش نشان داد و امروز توانسته همۀ این جبهه‌ها را شکست بدهد یا در آستانۀ شکست قرار بدهد.
من معتقدم با همتی که از مردم سوریه می‌بینیم به رغم همۀ تبلیغات گسترده‌ای که صورت گرفته است، به رغم همۀ محدودیت‌هایی که امروز متوجۀ مردم آنهاست، این مردم آگاهانه بدون توجه به این حجم تبلیغات دشمنان‌شان پشت سر نظام‌شان ایستادند، این نظام و این مردم شکست‌ناپذیرند و شکست نخواهند خورد، اینها در این صحنه خواهند ماند و پیروز خواهند شد و این حرکت هم مانند دیگر حرکت‌هایی که آنها ناشیانه انجام دادند منجر به شکست خواهد شد.
 کما اینکه امروز اروپا یک هزینۀ سنگین و هنگفتی را در بُعد امنیتی دارد متحمل می‌شود چون از همین گروه‌ها حمایت کرد و هزاران نفر از اروپا به سوریه آمدند، آنها آن روز چشم بر هم گذاشتند امروز همان بلا به درون خودشان برگشت و خودشان را دچار مشکل بزرگی کرد. اگرچه هنوز درس نگرفتند و در ملاحظات مهمی قرار دارند اما به لطف خداوند این پیروزی یک پیروزی حتمی و قطعی است و این خون‌های پاک و مطهر و مظلومانه‌ای که مردم سوریه و مسلمانان نقاط دیگر در مقابل جریان خوارج و حامیان آنها تقدیم می‌کنند، نتیجۀ خودش را خواهد داد.


15) نقش برجسته شهید همدانی درجبهه مقاومت
شهید همدانی یک تاثیر ارزنده‌ای در چنین پایه‌گذاری داشت، این پیروز‌ی‌ها امروز و آیندۀ آن عموم آن مدیون چنین شهید والامقام و ارزشمندی است، راه او هر روز روشن‌تر خواهد بود، نام او هر روز نام‌آورتر خواهد بود و بر دل‌ها بیشتر جا می‌گیرد،‌ مردم و جوانان ما از او تقلید می‌کنند، او را در قلب‌های خودشان حک می‌کنند و نگه می‌دارند، این زندگی جاوید و ارزشمندی است، این همان وعدۀ الهی است که برای این شهید و همۀ شهدای ما تحقق پیدا کرده است.


سخن پایانی
ما باید به راه خودمان و درایت و حکمت رهبر خودمان اطمینان داشته باشیم، قدر این حکمت‌ها و این رهنمودهای رهبری را بدانیم اگر امروز جمهوری اسلامی پیروزی‌هایی دارد و دشمن را در سطوح گوناگون متحیر کرده است، دلیل اصلی آن حکمت و وجود رهبری داهیانه و خردمندانه مقام معظم رهبری است که از خدا می‌خواهیم از عمر ما بردارد و بر عمر او بیفزاید و او را تا ظهور حضرت مهدی(عج) برای همۀ ما حفظ کند.
 از خداوند می‌خواهیم شهدای ما را این شهید والامقام را با شهدای کربلا محشور بگرداند و در علی علیین قرار بدهد و به ما توفیق بدهد که به وظیفه خودمان به نحو احسن عمل کنیم.


فایل‌های ضمیمه:
1399/08/03 - ١٥:٤٦ / شماره خبر: ١٤٤٩ / تعداد نمایش خبر: 1235
1399/08/03 - ١٥:٤٦ / Code: ١٤٤٩ / Number: 1235
امتیازدهی
برای این خبر نظری ثبت نشده است
نظر شما
نام :
ايميل : 
*نظرات :
متن تصویر را وارد کنید:
 






آدرس: تهران - بزرگراه شهید بابایی - دانشگاه جامع امام حسین علیه‌السلام - پردیس مرکزی- دانشكده و پژوهشكده مدیریت و اقتصاد

تلفن: 77105823-021 رایانامه: ckm@ihu.ac.ir

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دانشگاه جامع امام حسین علیه‌السلام می باشد.