بسماللهالرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و سلام و صلاه رسولالله و آله آلالله. الحمدللَّه الّذی هدینا لهذا و ما کنّا لِنَهتدی لولا اِن هدینااللَّه» نثار روح منوّر و مطهر جمعی شهدا، شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس، شهدای مدافع حرم و شهدای این بخش بسیار عزیز و شهیدپرور و عالمپرور و برای سلامتی رهبر عزیز و بزرگوارمان، اجمائاً صلوات.
از همۀ دستاندرکاران عزیز و بزگواری که در اینجا این مراسم بسیار ارزشمند را بر پا داشتن و همه استفاده کردیم از مجموعۀ برنامههایی که انجام شد، صمیمانه تشکر میکنم، خداوند انشاءالله علمای بزرگِ این منطقه را خصوصاً عالم بزرگ و عزیز و ربانی حضرت آیتالله مهدویکنی را با اولیایش مشهور کند و علمای بزرگواری که در محضرشان هستیم، آنها را برای ما حفظ بکند و انشاءالله سایۀ آنها بر سر ما مستدام بدارد انشاءالله.
بنا نبود من صحبت بکنم منتها این جلسه و در محضر مادران بزرگوار و پدران شهدا، خواهران و همسران و فرزندان شهدا، خلاف ادب است که چند جملهای را عرض نکنم.
1) مقام والای شهیدان
ما دو دید نسبت به شهید داریم یک دیدِ اعتقادی که در بُنِ اعتقادات ما است و ما نسبت به این جایگاه و این دید که مقام و مکان شهید است، بنا به قول بزرگمان و امام عظیمشانمان که فرمود ما از درک مقام آنها عاجز هستیم، عاجزیم و به تعبیر همان بزرگوار که فرمودند همین دست که عِند رَبِهم یُرزقونند، بنابراین ما نمیتوانیم درک کنیم این مقام معظم و عظما را که در جایگاه صدیقین و صالحین و انبیاء قرار گرفتهاند، این شهدای عزیز و بزرگواری که چه در این جا هستند و چه در جایهای دیگر.
اما یک نکتهای که مهم است اگر ما از درک مقام و مکان شهید عاجز هستیم اما همۀ ما نسبت به یک موضوع معرفت داریم و آن چگونگیِ وصولِ به این مقام و مکان است، کسی نمیتواند بگوید که من همانطوری که نمیتوانم درک کنم معمای «وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون» یا «وَلا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لا تَشْعُرُونَ» نسبت به اینکه چگونه آنها به این جایگاه هم رسیدند، ما متحیّر هستیم و نمیتوانیم، نه این نیست. همۀ ما و همۀ این حالت که شهید به این مکان و مقام بزرگ رسید، در محضر همۀ انسانها شکل گرفت و ما آن را به خوبی میتوانیم درک کنیم، هر انسانی به سهولت میتواند این مکان و این مقام را درک کند، رسیدن به این جایگاه را و در این راه پا بگذارد و به این مقام نائل شود، کما اینکه هماکنون این قافله استمرار دارد.
نکتۀ دیگری که مهم است، ما خودمان مدیون شهید هستیم این دِین جدا از آن اعتقاد است، آن اعتقاد کم یا زیادش نسبت به مقام شهید و اینکه ما این معرفت را چقدر داشته باشیم پیرامون مقام شهید، یک بحث دیگری است، اما آن چیزی که همۀ ما نسبت به آن مدیون هستیم، آن دیِن عمومی است نسبت به شهید و آن اینکه ما همۀ تمامیت ارضیمان را و همۀ عزتمان را و حفظ نوامیسمان را و استقلالمان و عزتمان را مدیون شهید هستیم. اگر شهدا نبودند و اگر شهدا در این مسیر فداکاری نمیکردند، جان خودشان را فدا نمیکردند، به شهادت نمیرسیدند و اگر این پدرها و مادرها و همسران و خواهران و برادران و فرزندان از عزیزان خودشان نمیگذشتند در این راه، امروز این استقلال و این عزت پایدار نبود. لذا همۀ ما آحاد مردم، چه کسانی که اعتقاد داریم نسبت به مقام شهید، چه نداریم، در هر کجا و هر نقطهای از این کشور حضور داریم، ما مدیون شهید هستیم و مدیون خانوادۀ شهید و شهید دادهها هستیم؛ این نکتۀ بسیار مهمی است که باید به آن توجه کنیم.
2) تبیین جایگاه مهم دوران دفاع مقدس
ببینید در دوران دفاع مقدس که این جلسه برای شهدای آن دوران برپا شده است، 130 شهیدی که از این منطقه به جبهههای جنگ رفتند و به شهادت نائل آمدند، آن دوره یک قله و یک الگو و اسوهای است برای همۀ دورههای ما، یک دورۀ گذشتۀ خاصی نیست که ما گرامیاش بداریم و از آن عبور بکنیم، دوران دفاع مقدس تجربۀ موفقی است که ما برای همۀ دورههای انقلابمان نه فقط برای همۀ دورههای انقلابمان، فقط خاص انقلابیها نیازمند آن هستیم، ما برای حفظ عزت خودمان، برای تربیت دقیق و درست جامعۀ خودمان، برای حفظ منافع خودمان، ما برای استقلالِ کشور خودمان، نیاز به برپایی آن دوره در همۀ دورهها داریم باید ببینیم چه عواملی باعث شد تربیت در آن دوره اینقدر اثرگذار بشود و آدمهای معمولی را تبدیل به اولیاءالله کند؟ یک تاثیر شگرفی در جامعۀ ما بگذارد؟ هیچ کس نمیتواند انکار بکند که تاثیر دفاع مقدس بعد از خود انقلاب که موجب دگرگونی نظام سیاسی فاسد پهلوی در ایران شد، آن چیزی که جامعۀ ما در بُعد فرهنگی و تربیتی و نگاه سیاسی عوض کرد، دفاع مقدس بود، دفاع مقدس جامعۀ ما را یک شستشوی ملی داد، تاثیرش تاثیر بزرگی بود.
3) نقش دفاع مقدس در بازسازی فرهنگی کشور
ما اگر بخواهیم امروز جامعۀ خودمان را که مهمترین نگرانی در جامعۀ امروزمان برای اینکه استقلالمان، وحدتمان، عزتمان آسیب ببیند و ممکن است ببیند، نگرانی فرهنگی و تربیت جامعۀ ما است؛ اگر بخواهیم این نگرانی را رفع کنیم باید به ویژگیها و ارزشهای دوران دفاع مقدس توجه کنیم. من چند تا از آن ویژگیها را در این جلسه که الان داریم نزدیک میشویم به نماز مغرب نمیخواهم وقت این جلسه را زیاد بگیرم، خدمتتان عرض میکنم ، چون بنا نبود صحبت کنم، در بین راه فکر کردم که خلاف ادب است، حتماً باید حرف بزنم، چند جملهای را یادداشت کردم.
یکی از ویژگیهایی که در دفاع مقدس، دفاع مقدس در بُعد عرضی و جمعیتی و زمانی یک حادثۀ کوچک و کوتاه نبود، یک حادثۀ طولانی بود، قریب به 3 هزار روز یعنی 8 سال طول کشید، جمعیتی که آمدند در این فضا قرار گرفتند بالغ بر میلیون بودند، از هر شهری صد هزار نفر، چندصد هزار نفر از استانهای گوناگون آدمهای مختلفی در سنین مختلفی و در بخشهای مختلفی به جبهه آمدند. فضای حاکم بر آن جلسه، آن جامعه این بود که آن فضا، یک فضای یکپارچه تربیتی بود.
4) فضای مدیریتی هشت سال دفاع مقدس
اولین موضوعی بر فضای جبهه که اثرگذار بود ، فضای مدیریتی جنگ بود، من فضای مدیریتی جنگ را وقتی میگویم، ذهن شما به سمت من و برادرانی که باقی ماندند نرود، ذهنتان برود به سمت شهدایی که حالا این برادرمان که آمدند اینجا خاطره گفتند، به بخشی از این چهرهها اشاره کردند، ذهنتان متوجۀ این همت بشود، خرازی بشود، کاظمی بشود، متوسلیان بشود، شهدای خودتان در همین استان تهران، شهید چراغی، شهید سلیمانی، شهید مُوتلی و شهید حاجاحمد که جزء یَلان و سرداران بزرگ جنگ بود و شهید همت که نامدار است به فرماندۀ بزرگ این استان تهران بود و دیگر شهدای این استان به اضافه شهدای عزیزی که در محضرشان هستیم.
یک جامعه اگر بخواهد منزه شود اولین چیزی که اثر بر تنزیه جامعه دارد و در تربیت جامعه دارد، مدیران جامعه هستند اگر فکر مدیر و رفتار مدیر یک رفتاری بود که به آن اصولی که بیان میکند اعتقاد عملی داشت، این اثرگذار است، من اگر آمدم در جمع شما صحبتی را بیان کردم اما در خلوت خودم خلاف این عمل کردم، من نمیتوانم اثرگذار باشم، شما ببینید وقتی نگاه میکنید به همت میبینید همت در تمام خصیصههای تربیتی از همۀ جمع خودش، شما ببینید جمع رزمندگان تهران چقدر بودند، چند صدهزار نفر، من دقیق در ذهنم نیست آمار رزمندههای استان تهران چقدر بودند، اما حتماً چندصدهزار نفر بودند. این انسانی که مسئولیت این لشکر چندصد هزار نفری را داشت که استاد دانشگاه و دانشجو و دانشآموز و کارگر و دهقان و سطوح مختلف و سنین مختلف در آن میآمدند، حتی طلبهها و روحانیونی که میآمدند با عذرخواهی عرض میکنم همت در ابعاد مختلف تربیتی از آنها برجستهتر بود یعنی در موضوعات دینی تقیّد بیشتری داشت و معتقدتر بود، در سختی بیشترین بار سختی را متوجۀ خودش میکرد، من یادم نمیرود بعضی از دوستان چهرههای لشکر محمد رسولالله را اینجا دیدم. ما در اصول نظامی خودمان برای یک فرمانده تعریف داریم یک فرمانده وقتی در اصول کسب کلاسی در جنگهای معروف دنیا و غیر معروف دنیا فرماندهی میکند، یک فاصلهای با خطر دارد، یک فاصلهای دارد با نیروهایی که میجنگند در همین نقطهای در طلائیه که این برادرمان اشاره کردند ، من همت را در گودال آتش دیدم در خاکریز اول بدون فاصله اداره میکرد، آن وقت همین همت از طلائیه آمد، لشکرش در طلائیه آسیب بزرگی دید، با یک گردان به جزیره مجنون جنوبی که محل شهادتش بود آمد، در آنجا این گردان به یک دسته تبدیل شد به اضافه کمتر از یک گروهان، یک گروهان کمتر از صد نفرند، او فرمانده این صد نفر بود خدا رحمت کند شهید عباس کریمی که بچه کاشان بود، آن وقت جانشینش بود. یک در جزیره مجنون جنوبی گودالی بود در نقطهای ما چند نفر با هم نشسته بودیم، همت بود، زینالدین بود، شهید کاظمی بود، شهید باکری بود من هم آنجا بودم.
دشمن حمله کرد به گروهان همت در بعد از شرقیِ جزیره جنوبی، آن وقت همت فرمانده دسته بود، وقتی خطش شکست خورد به من نگاه کرد و گفت میتوانی یک گروهان نیرو به من قرض بدهی؟ خیلی مظلومیت است اینکه آنها در همۀ قلبها جاویدان شدند ، این دلیلش بود، همت قبرش در شهررضا است، اما امروز در همۀ دیدگانِ بامعرفتی که او را میشناسند یا نمیشناسند او دفن است و حضور دارد در همۀ قلوب است. نشست ترک یک موتوری و در همان مسیر، مسیری که گروهان را گرفتندشهید شد. در سختیها اولین بودند، نگاه کنید این باکری کجا شهید شد؟ زینالدین چگونه شهید شد؟ مسئول اگر خودش محور اعتقادات باشد و اعتقادات ملکۀ وجودش باشند اثر بسیار بزرگِ تربیتی دارد. این شد که جنگ اینقدر بر تربیت جوانان ما فراگیر شد، اثرگذار شد.
5) حاکمیت دینی در هشت سال دفاع مقدس
یکی از مسائل مهمی که در دفاع مقدس به آن اهتمام شد، حاکمیت دین بود، تمسک به اعتقادات دینی بود، لذا پرورش یک تربیت دینی در درون جبهه شکل گرفت، آنقدر شکل گرفت که شما عارفترین عرفای حقیقی را در درون جنگ میبینید، عارفترین عرفا! نمونههای متعددی دارم، همۀ ما میشناسیم در جاههای گوناگون اگر بخواهم ذکر خاطره بکنم، فراوان وجود دارد جوانهای عادی که اینها به یک مقامات بسیار بالا و والایی رسیدند، بدیلالاخلاص.
آن چیزی که این حجم از عرفان و معرفت و دینداری را به وجود آورد و امام در کشت آن و پاشیدن بذر آن،اثر جدی داشت، امام اثر اول را داشت و امروز مقام معظم رهبری بر آن پیوسته تاکید میکند، آنها در وجودشان خدا را باور داشتند، اطمینان و اعتماد داشتند، اینکه شما میّبینید در حالات امام ذکر میکنند وقتی خود امام میفرماید، من را ساواک دستگیر کرد از قم به سمت تهران میّبرد، در بین راه ماشین من را به بیابان بردند ، من یقین کردم من را میخواهند بکشند، بعد از مدتی ماشین در بیابان دور زد، چرخ زد و به همان جادۀ اصلی برگشت که به سمت تهران بود، من یقین کردم من را نمیخواهند بکشند، بعد میفرماید من بین این دو یقین، خیلی مطلب مهمی است، من خواهش میکنم به آن توجه کنید، امام انسان صادقی بود، خداباوری بود، اطمینان داشت در محضر شهید هستیم فرمود من در بین این دو یقین به خودم مراجعه کردم ببینم چه اثری بر من داشته است؟ والله به قدر ذرهای در من اثر نگذاشته است! خیلی حرف است، شما یقینِ به مرگ بکنید و یقینِ به حیات بکنید و هیچ یک از این دو یقین اثری بر تو نگذارد، تزلزلی ایجاد نکند نه شوقی ایجاد کند، نه خوفی ایجاد کند، وقتی اینگونه شد، آن وقت آن جوان، نوجوان ، که نه مال تهران و مساجد تهران و نه تربیت یافته در دامن علمای تهران بوده، مال یک روستای دورافتادۀ زهک زابل بود، گفت من میتوانم روی زمین راه نروم، من شب در این میدان مین راه میروم، زمین با من حرف میزند! این یقین، این اطمینان، این ره صد سالهای که امام فرمود آنها یک شبه پیمودند.
یادم این داستان حضرت ابراهیم افتاد که جزء داستانهای بسیار زیبای قرآنی است، کفار همۀ توان خودشان را جمع کردند، بنا به روایات قریب یک ماه هیزم برای سوزاندن ابراهیم جمع میکردند ، بعضی از کسانی که در شرف مرگ بودند وصیت کردند، از اموالشان هیزم خریداری شود برای سوزاندن این جای تعجب ندارد؟ ما همین الان در داعش میبینیم، من دیدم جوانها، نوجوانهایی که ناراحت بودند، ناراضی بودند. از چه چیزی در داعش؟ از اینکه نوبت من در انتحار بوده است، این نوبت را به کسی دیگر دادند! در راه باطل اتفاقات اینطوری کم نیفتاده است در تاریخ، تعجب نکنید، در بعضی از زوایات داریم پیرزنی همۀ دارایی خود را فروخت و برای سوزاندن ابراهیم هیزم خرید ، خرمنی از هیزم را جمع کردند، ابراهیم را آتش زدند، در منجنیق قرار دادند، وقتی میخواستند او را از منجنیق در داخل آتش پرتاب کنند، جبرئیل خدمت ایشان آمد، عرض کرد خواستهای داری؟ گفت از تو نه! گفت از خدای خودت خواستهای داری؟ گفت همین که من را میبیند من را بس است، «من ندارم حاجتی از هیچ کس/با یکی کار من افتادهست و بس/ اگر خواهد آتشم گلشن کند/ شعلهها را شاخههای نسترن کند/ اگر سزاوار من باید سوختن/ لب ز دفع آن باید دوختن/ من نمیخواهم جزء آنچه خواهد او/ حال من میداند و میبیند او» این وصف، این حال با همین خصوصیات ابراهیمی، ابراهیم خلیلالله در صحنه دفاع مقدس ما حاکم شد، ساری شد و جاری شد.
6) فرهنگ شهادت و تاثیر آن بر وضع کنونی کشور
برادران و خواهران من، امروز اگر میخواهیم جامعه ما به حقیقت وضع خودش، استقلال خودش، به فرهنگ خودش ، توجه کند ، ما باید با برگزاری همین جلسات و همین یادوارهها و همین کنگرهها این فرهنگ را توسعه بدهیم و من از خواهران متدین و برادران متدین خواهش می کنم که فضا را برای همۀ نوع آدمها باز کنید، لذا همۀ نوعها بیایند، بعضی از افرادی که ظاهرشان ظاهرِ شاید مناسبی نیست اما باطن خوبی دارند، مگر ما در زمان شاه نبودیم، یک حادثه همۀ ما را تکان داد، همۀ ما را احیاء کرد، همۀ ما را زنده کرد، ما باید این نوع فرهنگ را توسعه بدهیم، فرهنگ شهید و فرهنگ شهادت و یادوارهها و کنگرهها جزء موثرترین کار فرهنگی است که در جامعۀ ما اثر جدی و حقیقی دارد، ما باید اینها را توسعه بدهیم.
من از تمام برادران و خواهرانی که یک چنین برنامهای برگزار کردند که الحمدلله امروز در جامعۀ ما بسیار گسترده است، وسیع است صمیمانه تشکر میکنم، این جزء وجوبات و کارهای مهمِ جامعۀ ما است که باید به آن بپردازیم. عذرخواهی میکنم از همۀ خواهران و برادران و پدران و مادران و عزیزان شهدا از اینکه بدون وقت قبلی من مصدع وقت شما شدم.
نام : | |
ايميل : | |
*نظرات : | |
| |
متن تصویر را وارد کنید: | |